کم کم به ایام فاطمیه رسیدیدیم و کفتردل هوایی کوچه های بنی هاشم شد آنجا که اشک های خدا بر زمین ریخت آن لحظه که می دید دست های مردانه ی آن نامرد را و صورت گلگون دردانه ی رسولش را ... .
لایوم کیومک یا ابامحمد ، چه آمد بر سرت آن دم که دیدی مادرت را می زنند وتو کودکی بیش نیستی و شاید اگر تو آنجا نبودی این لحظه در تاریخ ثبت نمی شد و در سینه ی دریایی مادرت چونان قبرش پنهان می ماند تا علی نشنود و خجالت نکشد از روی زهرا (س).
السلام علیک یا فاطمه (س) ، من بنده زاده ای هستم که تنها افتخارم بنده زادگی شماست ، برافتخارات ما با عنایات خود بیفزایید .
وعده ی ما صف قیامت ، آن طرف که نامه ها در دستان چپشان قرار گرفته است و صورت ها به زمین دوخته شده است .
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------
برگرفته از وبلاگ جناب مهدوی
-----------------------------------------------------------------------------------------------------------
پ ن: تو هیئت اسم مادر که میاد بچه ها جوره دیگه گریه میکنن
یادم میاد خاطرات شهدا که با بی بی فاطمه زهرا (س) چه ارتباطی داشتن که شفیعشون میشدند
امروزم بچه ها شدن عین بچه های جبهه
تازگی ها به این رسیدم : باید شهید بود تا شهید شد
------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پ ن ۱: من کجایم و آنان کجا