سخـــــن عشـــــق

. سخن عشـق ِ تو بی آن که برآید به زبـانم/ رنگ ِ رخسـاره خبر می دهد از سرِّ نهـانم /گـاه گویم که بنالـم ز پریشانی حـالم/ بـاز گویم که عیانست چه حاجت به بیـانم! . .

سخـــــن عشـــــق

. سخن عشـق ِ تو بی آن که برآید به زبـانم/ رنگ ِ رخسـاره خبر می دهد از سرِّ نهـانم /گـاه گویم که بنالـم ز پریشانی حـالم/ بـاز گویم که عیانست چه حاجت به بیـانم! . .

۶ مطلب در مرداد ۱۳۹۲ ثبت شده است

امروز شنیدم یکی از زنان اعزام شده به سوریه گفته افتخار میکنم که به هزار مجاهد سرویس ج ن س ی داده ام و اکنون جنینی در بطن دارم که متعلق به جبهه النصره است!
یامین پور گفت : بعضی میگویند چطور یک قطره اشک بر حضرت اباعبدالله علیه السلام اینقدر اجر و مرتبه دارد در حد وجوب بهشت یا بخشش همه گناهان و...
وچطور تمام عبادتهای سنگین از حج و روزه و نمازهای نافله و اعتکاف در مسجد الحرام و... انسان را نجات نمی دهد و عابد بدون ولایت با صورت به آتش کشیده مى شود...
تفاوتش الان بهتر فهمیده می شود. تفاوت مصر و فلسطین و سوریه و عربستان و... با ایران. خشت اول کج بود و اندیشه کج به خشونت و تروریسم وفساد رسیده است و هیچ عبادتی این انحراف نابود کننده را جبران نمی کند. برای همین خواب موقن و عالم از شب زنده داری جاهل برتر است. این شان و مرتبه اندیشه است. 
من میگم :راستی دقت کردین لشکر حرام زاده چطور دارد تشکیل می شود برای مقابله با امام زمان (عجل الله تعالی فرجه )؟؟؟

 

۴ نظر ۳۰ مرداد ۹۲ ، ۱۰:۲۱
مهران شیخی

دوستانی که یادشان بود ،مجلس در زمان گرفتن رای اعتماد جناب آقای احمدی نژاد برای کابینه اش پنج شنبه شب  متحیر شدند از رای اعتماد به کابینه جناب رییس جمهور روحانی . 

رای هایی نظیر 274 نماینده  به وزیر اقتصاد،  272 نماینده  به وزیر نیرو، 269 نماینده به وزیر دفاع و 260 نماینده به وزیر بهداشت که در تاریخ بعد از انقلاب بی سابقه محسوب می شود.

 همین اسامی که آقای روحانی به مجلس معرفی کرد را فرد دیگری مثلا! سعید جلیلی به عنوان کابینه پیشنهادی خودش اعلام می نمود، آن موقع نه تنها میانگین رای اعتماد به هر وزیر به زیر ۲۰۰ رای می آمد، بلکه یحتمل احمد توکلی مخالف کلیت کابینه می شد، علی مطهری می گفت مگر در این مملکت قحط الرجال است که به این افراد رای بدهیم و خیلی های دیگر یادشان می آمد که رای اعتماد به امثال زنگنه با گفتمان اصولگرایی و عدالتخواهی در تعارض مستقیم است!

اما رای نیاوردن آقایان میلی منفرد و نجفی نیز خیلی حرفها در بر داشت(گرچه ما تا لحظه اعلام رای ها واقعا از مجلس اصولگرا ! پیش بینی نمیکردم چنین اتفاقی رخ خواهد داد یا نه!).

توی 4 روز بررسی صلاحیت وزرا ، فتنه 88 به خوبی  یا به قول ما کرمانی ها حسابی خاک مال شد . اعلام برائت همه وزرا پیشنهادی از فتنه ، نحوه برخود نمایندگان با فتنه ، تایید انتخابات سال 88 و ... 

برای دولت آقای روحانی آرزوی موفقیت داریم و همچنین برای مجلس محترم .

یا حق


امام علی علیه السلام: این دنیای شما نزد من از عطسه بزی کم‏ارزش‏تر است ...

۷ نظر ۲۶ مرداد ۹۲ ، ۱۲:۴۳
مهران شیخی

این روزها برای نمایندگان مجلس خیلی نگرانم که کاری را انجام دهند یا اعتماد نابجایی کنند و عمری را به  ندامت بگذرانند ، سخت است در این صف بندی های سیاسی و لابی های معروف بتوان بهترین انتخاب را کرد .

امروز شاهد مشخص شدن بعضی از صف بندی ها در مجلس بودیم .

نمایندگان محترم طبق اعتمادی که مردم بهشان کردند و شرعا مسئول هستند بهترین و درست ترین کار را انجام دهند اما بعنوان یک دانشجو از نمایندگان محترم مخصوصا نمایندگان شهر کرمان چند خواسته دارم

اول اینکه فتنه 88 یادمان نرود ، اگر ما بحث فتنه را مطرح می‌کنیم، چون فتنه یک ملاک و شاخص است برای ما، به طوری که اگر در زمان انقلاب، کسی انقلابی نبود، به او انگشت اتهام می‌زدند، یا در دوران جنگ کسی که به رغم توانایی، خانه‌نشینی کرد، او مورد انتقاد قرار می‌ دادند. دل ما از فتنه 88 که اشک اماممان را جاری کرد پر است ، نگذارید بهای اون اشک ها نیش خند فتنه گران شود .

دوم اینکه نگذارید سهم خواهی در کابینه رخ دهد

سوم اینکه رای به کارآمدی وزرا بدهید نه به سیاست بازی آنها چرا که منازعات سیاسی بیشترین ضرر را به قشر محروم وارد می‌کند

چهارم اینکه دولت نه باید خیلی جوان باشد نه خیلی پیر ، به قول خوده آقای روحانی اعتدال را رعایت کنید

پنجم اینکه ما دلمان با آقای هاشمی رفسنجانی و فرزندانش صاف نیست ، نگذارید باری دیگر رد پای ایشان در دولتی حضور داشته باشد

برای همه شما آرزو سعادت در این دنیا و آخرت را از خدای رحمان مسئلت دارم

 

 

۱۶ نظر ۲۱ مرداد ۹۲ ، ۲۱:۱۷
مهران شیخی

با تو هستم "ریاض الاسعد" ...
خوزستان پاره تن ایران است .
من هنوز به عمق شرجی های دماهای بالای 50 درجه ایمان دارم که با همکلاسی عرب زبانم زیر پرچم بزرگ ایران سرود ملی را می خواندیم
و چطور برای بردهای تیم ملی مان، با دوستان عرب زبانم توی خیابان ها بندری می رقصیدیم!
و چقدر عاشقانه، وقتی همسایه عرب زبان ما 3 پسرش را شهید راه کشورش می دانست

خوزستان پاره تن ایران است و این پاره تن هنوز زخم هشت سال غرورش را ترمیم نکرده است که بخواهد یادش برود برای چه جنگید و مـُرد و مـُرداند !
خوزستان من، آبادان و ماهشهر و اهواز شهر مادری من است و ایران سرزمین مادری ام ...

گرگ ها خوب بدانند که خوزستان هشت سال جلوی یک عرب چگونه جنگید و شهرش را نگاه داشت! اگر این مردم می خواستند جدا شوند همانموقع جدا شده بودند ... این مردم به خدا بیشتر از این ها عاشق اند
به تمام ریبـُون ها قسم که آن سرزمین نفت و دود هنوز تنها تصویر شفاف مانده در هوایش، رقص پرچم سه رنگ است که در تابستان ها که هیچ ناخدایی، لنج اش را بی این رقص حماسی توی خلیج همیشه فارس رها نکرده است
و به تمام نخل های بی سرِ سرزمین ام سوگند که این کارون دلش به دل ارس و ارومیه بند است که با هم نباشند آب شان اشک می شود و زاگرس و دماوند اگر سرپایند به خاطر پرواز عقاب ها است! بدون مرز ...

اینجا هنوز ایران است!

۳ نظر ۱۵ مرداد ۹۲ ، ۱۳:۴۱
مهران شیخی

کاش زودتر می رفتی آقای رئیس جمهور

 

این نه این که حرف این روزهای آخر باشد، از همان اول نیز چنین در دل داشتیم که تو زودتر بروی آن زمان اما رویمان نمی شد بر زبان بیاوریم، آخر تو با آمدنت همه برنامه های ما را به هم ریخته بودی، نشسته بودیم دور هم، همه صاحبان انقلاب هم بودند! تصمیم گرفته بودیم کی باشد و کی نباشد. همه چیز هماهنگ شده بود، اصلا نمی دانیم یک دفعه چه شد؟ تو آمدی و همه برنامه ها را خراب کردی، از این شهر به آن شهر رفتی و حرف های امام (ره) را فریاد کشیدی و شعارهای انقلاب را سر دست گرفتی و برای ما که خودمان هم بالاخره از صاحبان این انقلاب هستیم خیلی عجیب بود که چطور مردم به این حرف های دِمُده رأی دادند، ما در فکر آن بودیم که چطور یک پوسته پر زرق و برق بکشیم روی آن حرف های قدیمی، ما مدت ها بود سعی می کردیم خودمان را تبرئه کنیم، می خواستیم به مردم ثابت کنیم ما آن قدرها هم امل نیستیم، یادت که هست در آن دوره مثل دوستان اصلاح طلبمان چقدر ژست روشنفکری گرفتیم؟

راستش را بخواهی خودمان هم نفهمیدیم چه شد که در آن سال نامزد اصلی مان شد یکی مانده به آخر!

 

 

کاش زودتر می رفتی آقای رئیس جمهور

 

آخر این روزها با این رفتار خارج از پیش بینی ات، سخت کلافه مان کرده ای، قرارمان این نبود، تو باید استعفا می دادی، انتخابات را برگزار نمی کردی، سی دی قرمزت را توزیع می کردی. همه تحلیل ها و داستان های رسانه های ما را نقش بر آب کردی، برنامه این بود که بشوی بنی صدر دوم، رو در روی رهبری قرار بگیری، همه چیز داشت طبق برنامه پیش می رفت، اجازه بدهید صریح بگوییم و لحن کلام خود را تغییر بدهیم: این رفتار قانونی در شأن شما نبود آقای رئیس جمهور! انتظار ما از قانون گریزترین دولت تاریخ بیش از این بود. افسوس که نمی شد جلوی این رفتار دور از برنامه شما را با تصویب یک طرح دو فوریتی گرفت و آن را غیرقانونی اعلام کرد!

حالا که سفره دلمان باز شد بگذار آهسته تر این را هم بگوییم که ما از همان روز اول حال و روز خوشی نداشتیم برای همراهی با تو، آخر یک جور دیگری بودی، با ما فرق داشتی، این شهر و آن شهر که می رفتی، از بیرجند درخراسان جنوبی خودمان تا بیروت و بنت جبیل، مردم، کوچه و خیابان را که پر می کردند برای دیدنت، در دلمان راستش را بخواهی، حسادت که نمی شود گفت ولی، کمی یک جوری می شد، پیش خود می گفتیم ما بالاخره برای این انقلاب چه مجاهدت ها و چه محافظه کاری ها (!) که نکردیم، ولی یک دفعه یکی از راه رسید و همه چی را زد به نام خودش، روزگار است دیگر، این شد که ناخواسته دست در دست کسانی گذاشتیم که اراده کرده بودند پشیمان کنند مردمی را که چون تو را برگزیدند.

درست است که مثل ما نبودی که اهل حزب و جلسه باشی و اعتقادی نداشتی به این چیزها ولی خدایی باید گفت اوایل خوب راه آمدی با ما، دلت صاف بود، ما نقشی در پیروزی تو نداشتیم و اصلا خوشمان نمی آمد از تو، ولی سوار شدیم بر مرکب دولت اصولگرای تو، وزرای کلیدی کابینه ات را هم که دادی به بچه های خودمان، از اقتصاد و فرهنگ گرفته تا کشور و خارجه و و چه چیزی برای ما بهتر از این؟ ما هم غرق شدیم در جشن پیروزی اصول(؟)گرایی، همه چیز را تمام کردیم به نام خودمان، درست مثل حالا که برای پیروزی اخیرمان همراه با برادران معتدل جشن گرفته ایم! بالاخره درست است که ما از اول انقلاب تا حالا اصولا آدم های محبوبی نیستیم ولی در همه انتخابات ها نمی دانم چرا پیروز می شویم، پیش خودمان باشد ولی بالاخره در مقابل این جماعت ضد انقلاب و غرب زده نباید از رو رفت! بگذریم، چند صباحی که گذشت دریافتیم که تو کسی نیستی که زیر بار حرف های ما بروی، ژنرال(؟) های ما را کنار گذاشتی و به همان سرباز(؟) های خودت اکتفا کردی و ما مانده بودیم که چه کنیم با تو این شد که چشم باز کردیم و متوجه خطر عظیم اطرافیان تو شدیم، جریانی مخوف و خطرناک که تا کنون از چشم ما دور مانده بود، جریانی که از اجنه و مرتاضان (!) دستور می گرفت و خطری که تاکنون بی سابقه به نظر می رسید، حتی خطرناک تر از فتنه و دشمنان خارجی. این بود که احساس وظیفه کردیم تا ابعاد این خطر بزرگ را از طریق رسانه هایمان به گوش مردم انقلابی برسانیم، رهبری البته گفته بودند این بحث ها حاشیه ای است ولی این از احساس وظیفه ما نمی کاست، بالاخره ما محذوریت های ایشان را درک می کردیم و خدا را شکر که در این مورد وظیفه خودمان را به نحو احسن انجام دادیم!

گذشت تا رسیدیم به تحولات منطقه و بیداری اسلامی و جنبش وال استریت، تو لابلای حرف هایت نسبت به دست بیگانگان در مدیریت بخشی از این تحولات هشدار داده بودی و چه سندی بزرگ تر از این برای اثبات انحراف تو در سیاست خارجی؛ درست که رهبری مثل همیشه سیاست خارجی دولت تو را تائید کرده بودند اما رسانه های ما شروع کردند به تحلیل و هشدار، آری تو منحرف شده بودی چون به گمان ما چند باری به جای بیداری اسلامی گفته بودی بیداری انسانی تا دایره این بیداری را تا مرزهای اروپا و آمریکا نیز گسترش دهی و این از نظر ما یعنی اصالت دادن به انسان و اومانیسم! این یعنی تأیید مدعای قبلی ما برای اثبات خطرناک بودن جریان انحرافی!

 

آقای رییس جمهور کاش می شد زودتر می رفتی تا بیش از این گردش روزگار صحت تحلیل های تو و ساده انگاری رسانه های ما را عیان نمی کرد، آن روزهایی که رسانه های ما مشغول شمارش تعداد واژه "انسان” در متن پیاده شده سخنرانی های تو بودند تا آن را پیراهن عثمان کنند علیه دولتی که خود ستون فقرات استکبار و صهیونیسم جهانی را به لرزه درآورده بود و از تأثیرگزاران ایجاد بیداری اسلامی بود، آن روزهایی که رسانه های ما ترجیح دادند حرف های انحرافی محمد مرسی علیه یکی از ارکان محور مقاومت و جهت گیری های سلفی او را سانسور کنند، آن روزهایی که رسانه های ما شورشیان مسلح شده لیبی را انقلابی خواندند، تو گویا این روزهای مصر و جهاد مقدس امثال همان شورشی های به قول ما انقلابی را در سوریه می دیدی و حالا رسانه های ما مانده اند که چگونه توجیه کنند آن تحلیل ها و این اتفاقات را. آری تو بودی که ما را به این تناقض انداختی

 

 

کاش زودتر می رفتی آقای رئیس جمهور

 

تو باعث شدی تمام برچسب هایمان را مصرف کنیم فقط برای پیشانی تو! حتی آنهایی که لایق اصحاب فتنه آمریکایی بود. کینه ای که از تو بر دل داشتیم باعث شد برخی از ما در مقابل آن فتنه عظیم سکوت کنیم، خطر عظیم جریان(؟) انحرافی اطراف تو فتنه عظیم 88 را در چشم ما کمرنگ کرد تا آن جا در این آخری ها سران فتنه هم در کلام ما تبدیل شدند به فریب خوردگان فتنه! تو ما را مجبور کردی سخت کوش ترین و پرافتخارترین دولت تاریخ کشور را متهم کنیم به رها کردن تعمدی معیشت مردم، تو ما را مجبور کردی به نادیده انگاشتن بی رحمانه ترین و فلج کننده ترین تحریم های عصر حاضر علیه مردم یک کشور و آن زمان ما و رسانه هایمان غرق در داستان سرایی هایی بودیم در وصف سوء مدیریت دولت تو و تلاش جریان انحرافی برای فتح دولت یازدهم، تو آن قدر ما را مشغول کردی که فراموش کردیم لحظه ای فکر کنیم چگونه می شود یک دولت را هم به تلاش برای فتح دولت بعدی متهم کرد و هم به خراب کردن عمدی اوضاع اقتصادی کشور و رها کردن امور! آقای رئیس جمهور ریشه همه این تناقض ها تو بودی ، پس ای کاش می شد که زودتر می رفتی

 

 

کاش زودتر می رفتی آقای رئیس جمهور

 

تا بلکه کمی از عذاب وجدان ما کاسته شود، نه این که فکر کنی برای رفتارمان در انتخابات پشیمانیم، نه! پشیمانی و اعتراف به اشتباه در مرام ما نیست، نه از آن پاس گل های طلایی پشیمانیم و نه از آن گل به خودی های تماشایی! البته بارها از همراهی با سیاست های انقلابی تو اظهار پشیمانی کردیم برای به دست آوردن دل چشم آبی ها و کم کردن رأی آن طرفی ها، مثلا آن جا که گفتیم طرح مسئله هولوکاست زیاد هم چیز جالبی نبود! خودت هم قبول داری که نمی شد ذره ای در مناظره ها از دولتی که خودمان برچسب انحراف، سوء مدیریت و ضدیت با انقلاب و ولایت را چسبانده بودیم به پیشانی اش دفاع کنیم، در آن مسابقه تبرّی جستن و محکوم کردن بود که حرف اول و آخر را می زد، البته توهّم ناشی از مصرف محصولات رسانه ای خودی و نظرسنجی های آرام بخشی که دوستان زحمت تهیه آن را کشیده بودند نیز در آن رفتار غضنفرانه بی تأثیر نبود.

 

 

کاش زودتر می رفتی آقای رئیس جمهور

 

تا ما بیش از این مجبور نباشیم حمایت های صریح، روشن و بی سابقه ی حضرت آقا را از شخص تو و دولت تو توجیه کنیم، خسته شدیم از بس حرف های ایشان را تکمیل و تفسیر کردیم، بالاخره وظیفه سنگینی است که ما بر دوش خود حس می کنیم، وظیفه سخنگویی رهبری را می گویم! چقدر این طرف و آن طرف رفتیم و گفتیم حمایت ها و سخنان بی سابقه رهبری در حمایت از این دولت نشانه ضعف دولت است و نه نشانه قدرت آن! چقدر گفتیم حضرت آقا ملاحظاتی را مدنظر دارند. راستش خودمان هم دیگر خسته شده ایم از این توجیه ها و از این تناقض های درونی! برایمان قابل درک نیست که همین چند روز پیش هم دوباره آقا تو را به حضور پذیرفتند و از 8 سال تمام خدمات تو تقدیر کردند و دست مریزاد گفتند و مردان تو را توصیه کردند به رها نکردن رشته خدمت و تلاش، ایشان حتی چهار سال دوم را هم که دوستان ما در کابینه ات جایی نداشتند را هم استثنا نکردند، عجیب تر آن که آقا حتی 2 سال آخر را هم که تو به زعم ما آلت دست جریان انحرافی بودی را استثنا نکردند، چه بگوییم آقای رئیس جمهور، گفتنی ها بسیار است و حالا فقط می توان گفت خودکرده را تدبیر نیست.

 

 پی نوشت:

*این نقد درون گفتمانی از زبان کسانی نوشته شده است که خودشان می دانند چه کسانی هستند

*بررسی نقش اشتباهات بزرگ و کوچک و کاستی های دولت های نهم و دهم باشد برای زمان مناسب دیگر، ابتدا نوبت تحلیل رفتار آن هایی است که بر شاخه نشستند و بن بریدند!

* دلسوزان، صاحب نظران آگاه، مسئولان و سیاست مداران پرشماری که در این رفتارها شریک نبوده اند از مطالعه امثال این یادداشت ها احساس ملامت و سرزنش نمی کنند!

*بی شک جریان اصیل اصولگرایی، مبتنی بر گفتمان ناب انقلاب اسلامی و به دور از پیرایه های اقتدارگرایی و محافظه کاری و صد البته بی انصافی و قدرناشناسی، با تجربه های گران قدری که در طول این 8 سال کسب کرده است، مسیر روشن و آرمانی خود را ادامه خواهد داد

 

----------------------------------------------------------------------------------

عمری ز غم تو مردم و زنده شدم

بر هرچه که بی تو بود بازنده شدم
 
زان روز که مهر تو به جانم زده شد
با عشق تو من دولت پاینده شدم
 
خداحافظ دکتر احمدی‌نژاد…

 

۹ نظر ۱۲ مرداد ۹۲ ، ۰۹:۴۳
مهران شیخی

ماه رمضان ماه احیاست و برنامه «ماه عسل»، شب قدر رسانه ملی است، که اگر قدر آن دانسته شود، می‌تواند با تعیین درست مسیر سالانه رسانه ملی، تقدیر تلویزیون را به درستی رقم بزند. تلویزیون رسانه‌ای است  که اگر زنده بشود و زنده باشد، می‌تواند زندگی‌ساز باشد. برنامه «ماه عسل» با اجرای احسان علیخانی یکی از ناب‌ترین و خلاقانه‌ترین و بومی‌ترین تولیدات تلویزیون است که ای کاش برنامه‌هایی از این جنس، با همین کیفیت و با نوآوری‌های مداوم، هر لحظه به شکلی، در مناسبت‌ها و فصل‌های دیگر سال ادامه یابد.

همیشه از اینکه بهترین ساعت‌های مردم به هنرپیشه‌ها و فوتبالیست‌ها و برخی چهره‌ها و جریانات از این سنخ  و از حوزه‌های شبه‌فرهنگی و بعضاً ضد فرهنگی اختصاص می‌یابد، شاکی بوده‌ام و این شکایت را هم بسیار این طرف و آن طرف گفته‌ام و نوشته‌ام و ناجوانمردی است اگر درباره «ماه عسل» به شکرانه چیزی ننویسم. همیشه معتقد بوده‌ام و هستم که بسیاری از آدم‌های معمولی می‌توانند در جذاب‌ترین صورت رسانه‌ای در خدمت ذکر خدا مطرح شوند؛ به شرط آن که گروهی توانمند و کاربلد وقت بگذارند و کار کنند و زمینه طرح درست این آدم‌ها را فراهم کنند.

جدا از این بحث، تجربه انقلاب اسلامی و معنویت و مرگ‌آگاهی و پیوندی چنین وثیق با ولایت الهی در تاریخ بشری، تجربه‌ای کم نظیر است که در صورت طرح درست رسانه‌ای می‌تواند نسل جوان ما و نیز جهان ما را تحت تأثیر قرار دهد. این ماجرا از یک سو فرصتی برای رسانه انقلاب اسلامی است و از سوی دیگر نپرداختن به آن گناهی عظیم و  نابخشودنی برای اهالی رسانه انقلاب  اسلامی خواهد بود که بی‌گمان باید در پیشگاه عدل الهی پاسخگوی آن باشند.

چند شب پیش در برنامه «ماه عسل» یک شاهکار رسانه‌ای اتفاق افتاد. روایت هفت‌خوان زندگی رزمنده‌ای همدانی  با پدر و مادری کرو لال، اگر پای جبهه و جنگ هم به میان نمی‌آمد، برای یک برنامه ماه عسل به تنهایی کافی بود. نقل دشواری‌های بزرگ کردن چنین فرزندی و بعد داستان جبهه رفتن‌اش و آن گاه دو بار تشییع و تدفین، یک بار بدون جنازه و یک بار با جنازه‌ای با حداکثر شباهت، در حدی که خال روی دست هم یکسان است، این حماسه را لحظه به لحظه تکمیل کرد و تعلیق برنامه اندک اندک با نقل خواب‌های این مادر کر و لال که خبر از زنده بودن و اسارت فرزندش می‌داد و با نقل قصه بازگشتن شهید قصه، و حضورش در پنجره «ماه عسل» با همراهی موسیقی بوی پیراهن یوسف مجید انتظامی، به لطف خدا در بهترین شکل ارائه تلویزیونی عرضه شد.

حتی اندک اخلالی که آگهی تلویزیونی در برنامه ایجاد کرد به بهترین صورت ممکن با پخش یک ترانه بعد از تبلیغات رفع شد و یک شاهکار تلویزیونی رقم خورد. طبیعی است که اصل پخش آگهی تلویزیونی در دل چنین برنامه‌ای جای حرف دارد و اصل آگهی‌هایی که وزن زن و مرد و دختر و پسر خانواده را یکی یکی می‌پرسند و جمع می زنند و بعد وعده جایزه‌ای هم‌وزن مجموع وزن‌های خانواده می‌دهند! نیز جای طرح شکایت در دادگاه صالحه دارد، به ویژه وقتی که حتی این دنیاگرایی ابلهانه هم با نمادهایی غریبه و مهاجم همچون لورل و هاردی عرضه شود

بگذریم حلاوت برنامه «ماه عسل» چنان بود که شایسته است فعلاً از طرح شکایت‌ها بگذریم و فقط به شکر بپردازیم و به همه عوامل این برنامه به ویژه مجری، دست مریزاد بگوییم. مادر کرو لالی که نمی‌توانست جز به اشاره از رنج‌های بی‌نهایتش بگوید، بهترین و ناب‌ترین استعاره برای نگفته‌های ایران عزیز ماست. و درود خدا بر بچه‌های ماه عسل که به قدر ساعتی آن چه باید باشند بودند و به بهترین نحو ترجمان رنج و عزت و حماسه مردم ما شدند. «ماه عسل» توانسته است با زبان و لحن انقلاب اسلامی، مردم را وارد رسانه کند و در مسیر ذکر الهی گام بردارد. «ماه عسل» ثابت کرده است که می‌شود با چهره سوخته جوانی مظلوم و بدون توسل به ابروهای برداشته هنرپیشگان و ... جذاب‌ترین محتواها را برای تلویزیون تولید کرد و به جای سرگرمی و غفلت، بیداری آفرید.

یک نکته بسیار مهم را نباید از یاد برد که زمان برنامه «ماه عسل»، قبل از افطار است و همین انتخاب درست زمان قطعاً یکی از عوامل برکت این برنامه است، همانطور که طبیعی است برنامه‌هایی که تا نصف شب ادامه می یابند و نماز صبح مخاطبان را قضا می‌کنند، نتوانند بیداری‌آفرین باشند.

رسانه ملی اگر شاهکارهایی از این دست را که بحمدلله در تاریخ این رسانه کم هم نیست، پیش چشم قرار دهد می‌تواند رسانه واقعی انقلاب اسلامی باشد. و چه کسی گفته که صدا و سیما با تربیت نیرو و مطالبه جدی مدیرانش، نمی‌تواند تجربیات ناب خود را بازتولید کند. چرا ما نباید به جای تولیدات بیماری چون ساختمان پزشکان، شاهد بازتولید مجموعه هایی مثل «قصه‌های مجید» و «خانه سبز» و «وضعیت سفید» و «شوق پرواز» و «مختارنامه» و «روزی روزگاری» با کیفیت فنی بهتر و با گرایش بیشتر به نشانه شناسی انقلاب اسلامی باشیم.

در این ماه عزیز برای احسان علیخانی و گروهش و همه عزیزانی که در صدا و سیما به مسئولیت خود واقف هستند، دعا می‌کنیم تا خدا توفیقشان بدهد و روز به روز بیشتر شوند و نیز دعا می‌کنیم تا از آفات رسانه برکنار بمانند.

۷ نظر ۰۲ مرداد ۹۲ ، ۱۶:۳۹
مهران شیخی