سخـــــن عشـــــق

. سخن عشـق ِ تو بی آن که برآید به زبـانم/ رنگ ِ رخسـاره خبر می دهد از سرِّ نهـانم /گـاه گویم که بنالـم ز پریشانی حـالم/ بـاز گویم که عیانست چه حاجت به بیـانم! . .

سخـــــن عشـــــق

. سخن عشـق ِ تو بی آن که برآید به زبـانم/ رنگ ِ رخسـاره خبر می دهد از سرِّ نهـانم /گـاه گویم که بنالـم ز پریشانی حـالم/ بـاز گویم که عیانست چه حاجت به بیـانم! . .

نسل نشسته!

جمعه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۱، ۰۹:۵۵ ق.ظ
تلاش کردند تا به قول خودشان ارزش های دفاع مقدس را تبیین کنند نشستیم ودل سپردیم.

تلاش کردند تا به قول خودشان دستاوردهای دفاع مقدس را تشریح کنند نشستیم وگوش کردیم.

انگشت هایشان را تاآنجاکه می توانستند باز کردند وافتخارکردند که خاک ایران را حتی به اندازه‌ی یک وجب هم از دست نداده اند نشستیم ونگاه کردیم.

اما نشسته بودیم وارزش‌های دفاع مقدس در حال تثبیت وتبیین وتحقیق وتشریح وترویج وتبلیغ وبودند.

ما نشسته بودیم وخیلی ها دوست داشتندکه ما بنشینیم و به خاطرات گوش کنیم.

نشستیم و از روی مین رفتن های داوطلبانه از نماز شب های زیر نور منور از وصیت نامه نوشتن های کنار اروند، از به خط زدن و به خدا رسیدن، از یخ زدن روی قله ی ماووت،از سوختن درسه راه شهادت، از قطعه قطعه شدن پشت خاکریز و…و…و بشنویم.

نشستن وشنیدن کارمان شده بود و چه شیرین هم بود و چه حالی داشت!درست مثل نشستن در خیمه های عزاداری و شنیدن مصائب وفضائل اهل البیت(ع).

******

ثمره ی جهاد نسل ایستاده فریادگر، شده بود نسل نشسته ی یاد آور.

******

و در تمام آن سال ها که ما داشتیم عکس حاج همت و متوسلیان وبروجردی وباکری و خرازی را پشت کلاسورهایمان یا روی کمدهایمان می چسباندیم وصبح های سه شنبه می‌رفتیم زیارت عاشورا با ساندیس، یک نفر داشت فریاد می زد:

"بسیجی باید در وسط میدان باشد تا فضیلت های اصلی انقلاب زنده بماند."

******

وسط میدان ما شده بود کنج عافیتی که با یاد شهدا تزیین شده بود و عکس هایشان و خاطراتشان وروز به روز هم خاطرات لطیف‌ترمی شد و لطیف‌تر. اینکه چطور عاشق می شدند، چطور خواستگاری می‌کردند ، چطور دل خانم هایشان را به دست می آوردند ، چطور به نوزادانشان نگاه می کردند، چطور شوخی می کردند و…

عجب شهدای نازنین بی آزاری . شهیدانی که حتی شهرام جزایری هم حاضر بود زکات اختلاس هایشان را بدهد تا برایشان کنگره ی بزرگداشت برگزار شود.

******

گفته بود می بینی این را برای حجله ام گرفته ام.

قشنگ هست یا نه؟ و به قاب نگاه می کرد، به بچه های کوچه ی اصغر شهیدکه شاید بیست و دو را هم پر نکرده بود و دست هایش ، دست های زمخت و پینه بسته اش ، به شصت ساله ها می مانست.

اصغر که شهید شد، می دانست روزی خواهد رسید که فقط شهدای نازنین را یاد خواهند کرد؟

آنها که نه فرزندان پا برهنه ی جنوب شهری اند و نه بغض به قربانگاه آمده ، نه تازیانه خوردگان تاریخ تلخ و شرم آور محرومیت ها و نه شمشیر برهنه ی عدالت علی در برهوت ظلم و تحجر؟

شهدایی که به نشستن فرا می خواند و گریستن و حال ، و نه به قیام و مبارزه و قیل و قال. شهدای نازنین ، شهدایی که می شود برچسبشان را چسباند به داشبورد زانتیا و گاز داد تا جمکران!

******

تا آنجا که یادم می آید، شهدا آنقدر ها هم که حالا می گویند نازنین نبودند. همیشه هم لبخند روی لبشان نبود. آنقدر مست خدا نبودند که فقر و فساد و تبعیض از یادشان برود و آنچنان از خوف خدا غش نکرده بودند که هیچ خوفی بر دل هیچ کس نیندازند.

تا آنجا که یادم هست – راستی چند هزار سال پیش بود؟

- تجمل پرست ها از بسیجی ها می ترسیدند.

مفسد ها، مال مردم خور ها، رانت خوارها، از بسیجی ها می ترسیدند، شهدا آدم های ترسناکی بودند.

باور کنید به خدا، این قدر دوست داشتنی بودن هم خوب نیست.

باور کنید به خدا، امام حسین (ع) هم این قدر دوست داشتنی نبود. اگر نمی ترسیدند از او، که قطعه قطعه اش نمی کردند و اسب بر پیکرش نمی‌دواندند و آب بر قبرش نمی بستند و در خیمه ها محصورش نمی کردند.

******
به روضه اش رسیدیم.

حالا چقدر حال می دهد زیارت خواندن برای شهدایی که بعد از رفتن هم شبیه شده اند به عشقشان، به حسین (ع) که آن بزرگ گفت: دو بار شهید شد.

السلام علیکم یا اولیاء الله و احبائه،

السلام علیکم یا اصفیاء الله و اودّائه.

۹۱/۰۶/۳۱
مهران شیخی

نظرات  (۱۰)

تیکه ای از متن وحید جلیلی است
مقاله بسیار تاثیرگذاری بود و بعد پنهان شهدا را رو کرده است...
قضیه همانست که آدم های مخلص هم باید دشمن داشته باشند...قضیه همانست که درکنار جاذبه ،دافعه ای هم وجود دارد و باید هم وجود داشته باشد..وگرنه میشود تساهل و تسامح و همه با هم مهربان و سازشکار...
و دیگر جنگ بر سر عقیده بی معنی میشود...
پاسخ:
یا حق
یه زمانی ای جملش رو بزرگ پشت دفتر یادداشتم نوشته بودم
ثمره جهاد نسل ایستاده فریادگر، شده بود نسل نشسته یادآور
پاسخ:
چی بگم خود گویاست
عجب حرف های تلخ دلچسبی....
وقتی نسل ما در موقعبت های گوناگون(؟؟؟؟؟؟) در مقابل ظلم،جهل،سلیقه کاری
،بی عدالتی و محافظه کاری ها نمی ایستد حال دگر نسل ها گذشته از چه بگویند تا ما فریادگر بشویم؟!

انها امتحان خود را پس داده اند و ما مانده ایم و امتحانی بس دشوار،ادعا هایی بزرگ
پاسخ:
نسل ما...
امانت سخن باید در مطلب حفظ شود.
پاسخ:
حفظ شده
۰۱ مهر ۹۱ ، ۱۱:۵۶ محو پدیدار
اگه کسانی توی این روزها (دهه کرامت) می خواهند خودشون رو از تمام گناهان پاک کنند،بسم الله
اعمال روز یک شنبه ماه ذیقعده در وبلاگ حقیر
اللهم عجل لولیک الفرج
سلام
ای کاش بجای اینکه مطلبی رو که چند سال پیش تاریخ انقضاش گذشته کپی میکردیم یه قلب پردرد داشتیم و چند جمله ای از خودمون می گفتیم.
آره جنگ تموم شد اما هنوز جوونایی هستن که امکان هر لحظه رفتنشون دل همسر فرزند و مادراشون رو میلرزونه.
بسیجی اونه که سرباز حضرت حجت باشه نه سرباز قلبی و لفظی! سرباز عملی.
پاسخ:
...
سلام علیکم
شهرخالیست زعشاق بودکزطرفی
مردی ازخویش برون آیدوکاری بکند
پاسخ:
انشالله
۰۳ مهر ۹۱ ، ۱۷:۳۱ برداشت اولیه
سلام
می خواستم بنویسم که انگار مطلبی از وحید جلیلی است که دیدم خودت نوشتی...
می دونی دانشگاه باهنر را دوست دارم؟
پس یک فکری بکن
پاسخ:
مگه موردی پیش اومده؟
روزگاری من و دل ...
پاسخ:
جالب و ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی