نمیدانم اسم این پست را چی بگذارم!!!
هرچی با اون شماره تماس میگرفتم یا خاموش بود یا صداش نمیومد ! با خودم گفتم حرف دوستان درسته حتما سره کاریه . اما یکی بهم گفت برم سره قرار .
ایستاده بودم جلو بیمارستان و منتظر فکر همه جور آدمی رو میکردم مگر این آدمی رو ...
یک مرد با موتوری تقریبا قدیمی با رویی خاکی (معلوم بود از سره کار آمده) گونی جلو موتورش موهایی نامرتب از فرط خستگی و ریشهایی تقریبا بور و...( خودتون تصور کنید یک کارگر زحمت کش ساختمان)
-سلام علیکم
- سلام
شما گوشی مارو پیدا کردین؟
-بله !
-دست شما درد نکنه از کجا پیداش کردی؟؟
- هیچی وایساده بودم سره جاده تا اوستایی بیاد و کارگر بخواد که کنار خیابون دیدم یک کیف مشکی افتاده . برش داشتم دیدم گوشیه . همون موقع دیدم اوستا اومد برای اینکه کار گیرم بیاد گوشی رو انداختم تو گونی و رفتم که خدارو شکر کار گیرم اومد اونم کار خوبه چند روزه . (گوشیم روی حالت سکوت بود) عصر شد و رفتم خونه و چون کار چند روز بود وسایلمو نبردم . فرداش که داشتم لباس کارمو در میاوردم گوشی رو دیدم و زنگ زدم به شما .
-دست شما درد نکنه ان شالله خدا خیر و برکت به زندگیت بده
- خواهش میکنم وظیفم بوده
- چرا گوشیتونو از صبح تا حالا جواب نمیدادین؟
گوشیشو در آورد ! یک گوشی جی ال ایکس قدیمی که معلوم بود دسته چندمه
- گوشیم خرابه !صدا شما میاد اما صدا من نمیاد !
- بازم ممنونم . نمیدونم چی بگم .اجازه میدین چیزی تقدیم کنم؟
- نه برادر ما که بخاطر این چیزا تحویل ندادیم
- منم میدونم شما نیتت چیه انشالله خدا صد برابرشو بهت بده
- انشالله
مرد رفتو منم تو فکر خود
با خودم گفتم خدا معلوم بود زندگیش از ظاهرش که مشکل مالی داره گوشیشم که معلوم بود اما چرا....
رو کردم به آسمون گفتم خدایا شکرت که هنوز مردونگی وجود داره.
بازم نمیدونم اسم این مرد و اسم این پست رو چی بذارم!!!
...
چه ادم باشعوری بوده