ساخت و ساز فرهنگی!
چند وقتی هست که فرصت نکردم مطلب بنویسم و در پستی از مطلب دوست عزیزم حسین قدیانی استفاده کردم که مثل اینکه به مزاج بعضی از آقایون خوش نیومد.
چند وقتی هم هست که دور و اطرافم دارد اتفاقاتی می افتد که واقعا آدم را به فکر فرو می برد و خودم را میان میدانی می بینم که بجای اینکه جبهه باشد در مقابل دشمن اما سنگرها به جان هم افتاده اند.
آدم دلش خیلی می سوزد که توی جبهه خودی هم باز از این جور مسائل ببینه.
در مطلب زیر یک نقد کلی به فضای فرهنگی می کنم و کاری به سنگرها ندارم .
راستش را بخواهید هنوز کسی به درستی معنی "فرهنگ" را نمیداند. مثلا به اموری که ذاتا پیش پا افتاده و دم دستی باشند " امور فرهنگی" می گویند.
اما در عین حال "فرهنگ" را بزرگ می شمارند و حتی برایش جشن و جشنواره و همایش و سمینار و گردهمایی و حتی کنفرانس برگزار می کنند. ابهام فرهنگ فقط در این مثال ها نیست ! مثلا اگر بگویند فلان آدم "فرهنگی" است یعنی بنده خدا فقیر و آسیب پذیر و مستحق یارانه و زیر خط فقر ، اما آبرومند است.
اما اگر بگویند فلانی ، "آدمی فرهنگی" است، مراد از آن است که فلانی دلش خوش است و اوضاعش توپ است و کاروبارش توپ است و در حال عیش و طرب است.
در این میان "کار فرهنگی" هم برای خودش حکایتی دارد!
معمولا به هر کاری که نخواهند انجام شود یا نمیشود انجام شود یا نباید انجام شود می گویند "کار فرهنگی"!
مثلا بخواهند بگویند درباره ی بی حجابی یا مفاسد اخلاقی یا گسترش منکرات نباید کاری کرد یا نیازی به واکنش نیست می گویند برای مقابله با این مسائل باید "کار فرهنگی" کرد. اصولا کار فرهنگی یعنی کاری که صد سال دیگر هم قرار نیست اتفاق بیفتد.
خوشبختانه اخیرا" ساخت و ساز" نیز به مقوله فرهنگ اضافه شده و برخی مرتب از "فرهنگ سازی" حرف میزنند.
این صفت " سازی" وقتی کنار فرهنگ بیاید دقیقا مانند " کار" عمل می کند. یعنی سره کاری و هیچ اتفاقی نیفتادن.
خوشبختانه فرهنگ از مسائلی است که انحصاری و خصوصی هم نیست ! یعنی عمومی است و همه حق دارند درباره آن اظهار نظر کنند.
حتی من در این وبلاگم.
متاسفانه هر چه درباب فرهنگ بی مایه تر و بی سوادتر و غیر مشخص تر باشید، اظهار فضل درباره آن اولی تر و سزاوارتر.
آدمها معمولا نسبت به فرهنگ دو حالت دارند! یا "با" یا "بی"!
آدم های "بافرهنگ" هرچه انجام دهند درست و خوب است!
مثل آدم هایی که انواع و اقسام بی اخلاقی ها را می کنند اما به اسم با فرهنگی کسی حق مواخذه کردن آنها را ندارد.
اما آدم های بی فرهنگ ! آب هم بخورند محکومند! نفس هم بکشند مجرمند! بی فرهنگن دیگر!
پس نتیجه میگیریم ، فرهنگ میتواند یک جور مجوز برای انجام برخی از کارها باشد.
یا حق
البته با نگاهی سطحی به موضوع فرهنگ!!!
با این حال بازگشت دوباره شما رو به عرصه نوشتن تبریک عرض میکنم...