سخـــــن عشـــــق

. سخن عشـق ِ تو بی آن که برآید به زبـانم/ رنگ ِ رخسـاره خبر می دهد از سرِّ نهـانم /گـاه گویم که بنالـم ز پریشانی حـالم/ بـاز گویم که عیانست چه حاجت به بیـانم! . .

سخـــــن عشـــــق

. سخن عشـق ِ تو بی آن که برآید به زبـانم/ رنگ ِ رخسـاره خبر می دهد از سرِّ نهـانم /گـاه گویم که بنالـم ز پریشانی حـالم/ بـاز گویم که عیانست چه حاجت به بیـانم! . .

سنت گرایی

شنبه, ۷ خرداد ۱۳۹۰، ۰۵:۴۰ ب.ظ
2ـ وحدت متعالی ادیان:[11]سنّت‌گرایان بر این باورند که اولاً همه ادیان بزرگ و ماندگار در جهان، سرچشمه الهی دارند.ثانیاً با وجود اختلافات ظاهری از وحدت باطنی برخوردارند.ثالثاً حکمت جاودان در همه آنها محقق است.حکمت خالده در پرتو بینش سنّتی، منشأ هزاران دین مختلف را –که طی قرون و اعصار بر جوامع بشری حکم‌فرمایی کرده و موجب پیدایش تمدّن‌های سنّتی با قوانین دینی، نهادهای اجتماعی، هنر و علوم خاص خودشان شده‌اند-تنها در یک حقیقت مطلق و واحد می‌بیند، حقیقتی که در اسلام با اصل شهادت به وحدانیت خداوند "لااله الاالله" در اوپانیشادها با عنوان "نه این و نه آن" در تائوئیسم با اصل"حقیقت بی نام"و در انجیل با عنوان "من آنم که هستم" بیان شده است، البتّه به شرطی که حقیقت فوق در والاترین معنای خود درک شود.[12]سنّت‌گرایی به جهت اعتقاد به وحدت متعالی ادیان به تبلیغ دین حق باور ندارند و دینداران را بر اعتقاد و پای بندی بر دین خود توصیه می‌کنند.ادعایی که به طور کامل با آیات مربوط به ضرورت تبلیغ دینی تعارض دارد.بر این مبنا، سنّت‌گرایان، آموزه‌های ادیان را به گوهر و صدف تقسیم می کنند و پیام­های مشترک ادیان را گوهر تمام ادیان می‌دانند.در آن صورت، فروع دین به اهمیت بُعد عرفانی دین نمی‌رسد وخود همین ادعای وحدت متعالی ادیان به کثرت‌گرایی دینی می‌انجامد؛ زیرا با تفکیک شریعت ظاهری و حقیقت باطنی، راه‌های مختلف رسیدن به حقیقت معنا پیدا می‌کند.
  این نظریه را نخستین بار شوان مطرح نمود و سیدحسین نصر نیز سعی در تطبیق آن با متون دینی دارد.
3- کثرت‌گرایی دینی:یکی از لوازم غیر قابل انکار نظریه وحدت متعالیه ادیان، عبارت از پذیرش پلورالیسم دینی است. البتّه تفاوت مبنایی میان کثرت گرایی دینی جان هیک با کثرت گرایی دینی سنّت گرایی وجود دارد.سنّت­گرایی با رویکرد هستی شناختی و حکمت خالده و با بهره­گیری از عرفان و تصوف، تلاش می‌کند تا کثرت ادیان شرقی و غربی را تجلیات الهی بداند، در حالی‌که جان هیک با رویکرد فلسفه انتقادی و معرفت شناختی کانت، کثرت ادیان را دستاوردهای بشری معرفی می‌کند.  
4ـ گرایش به عرفان و تصوف:سنّت­گرایی برای تثبیت نظریه وحدت متعالی ادیان به عرفان و تصوف شرقی به ویژه عرفان نظری مکتب ابن عربی روی می‌آورد.این جریان بر این باور است که تمام ادیان بر اصل تمایز حق و خلق استوارند و راه وصول به حق، پیروی از دین و فطرت الهی و ادا کردن حق خلافت (خلافت الهی انسان)است و شهود یا بصیرت عقلی، نسبت به عقل استدلالی، جنبه مبدء و مقصد بودن دارند.ایشان معتقدند تصوف، سنتی معنوی و حقیقتی است که مبدع آن خود خداوند بوده و با عبارات گوناگون از جمله «الطریق الی الله»و «تصوف» خوانده می­شود[13].
5ـ انتقاد از غرب و دنیای مدرن: رنه گنون از نخستین سنت­­گرایانی است که به تحلیل دنیای متجدد پرداخته است . وی در کتاب خویش سه نقد اساسی بر مدرنیته را در سه فصل بیان کرده است[14]:نقد نخست به دگرگونی ماهیت علم و معرفت مربوط می­شود که چهره آسمانی و ملکوتی خویش را از دست داده است.نقد دوم به فردیت پرستی یا محور قرار گرفتن انسان یا اومانیسم ناظر است و نقد سوم به هرج و مرج اجتماعی به معنای خاص مربوط است که در مدرنیته هیچکس خود را در مقامی که زیبنده اوست نمی­بیند.
  به اعتقاد سنت گرایان دوران مدرن دوران جاهلیت نوین است که بت­های مکاتب باطل در آن باید از بین بروند.[15] ایشان انگیزه خود از مخالفت جدی با تجدد را احساس تعهد ایشان به حقیقت سنتی و ترحم و خیرخواهی برای انسان دانسته[16]و نقد مدرنیته را بر اساس اصول مابعدالطبیعی و دینی می­بینند.[17]برهمین اساس معتقدند نخستین وظیفه تمام متفکران سنت­های معنوی و دینی مانند اسلام نقد مدرنیسم است.[18]اینکه بسیاری از کشورهای شرقی و به­طور خاص اسلامی از سرنوشت شوم غرب عبرت نگرفته و اشتباه آن را تکرار می­کنند سنت­گرایان را بسیار نگران کرده است.چنانکه گذشت سنت­گرایی به همین دلیل از جریان روشنفکری بیزار و از عدم نقد اساسی غرب توسط مسلمانان و سعی در سازگار نشان دادن اسلام و غرب توسط برخی روشنفکران دینی سخت دلگیر است.[19]ایشان روشنفکران نیمه متجدد مسلمان را فاقد اصالت فکر و تسلیم تفکر دین­زدایی غرب جدید می­دانند.[20]طرفداران سنت با تغییر و تحول در شیوه زندگی فردی و اجتماعی مخالفتی ندارند.اما دغدغه اصلی آنها این است که این تغییرات باید بر اساس اصول سنتی انجام شود .«سوال مهم این است که اگر قرار است ما با زمانه عوض شویم زمانه باید با چه چیزی عوض شود...تغییرات اجتماعی مستقل از ما نیست که ما بخواهیم با آن عوض شویم بلکه انسان آزاد است و سرنوشت خود را عوض می­کند.باید زمانه را با سنت­های خود سازگار کنیم نه برعکس ...تغییرات امری طبیعی در جامعه است ولی نباید مانند اسبی بی­اراده دنبال این تغییرات و برمحور آن بدویم.»[21]دنیای مدرن گرفتار این تناقض آشکار است که متفکران آن از سویی همواره دم از آزادی و مردم سالاری می­زنند و از سویی می­گویند ما مجبوریم هر چیزی را بر اساس زمانه تغییر دهیم.[22]
   معنای دقیق مدرنیته در نظر سنت­گرایان به درستی تبیین نشده است.چرا که گاهی تصریح می­کنند مقصود ایشان مطلق نو شدن و تحول نبوده و از اینرو با علوم جدید نیز مخالفت کلی ندارند و گاهی کل جهان­بینی و اصول مدرنیته را کاذب دانسته و رسالت خود را نه اصلاح بلکه ریشه­کن کردن آن می­دانند و از سویی معتقدند تمام دستاوردهای مدرنیته باطل نیست.[23]اما با توجه به اموری که به عنوان مولفه­های مدرنیته ذکر می­کنند می­توان دریافت ایشان با روی­گردانی بشر از حقایق الهی و اکتفا به جنبه­های مادی حیات مخالفند.
6ـ اعتقاد به علم و هنر قدسی در برابر علم و هنر مدرن:سنّت‌گرایان با علم پرستی و علم زدگی و تبدیل علم به جهان بینی مبتنی بر عقل ابزاری و جزیی و تجربه‌گرایی و مادی گروی و انسان محورانه هم مخالفت می‌ورزند و بر علم قدسی تأکید می‌ورزند.[24] در این دیدگاه علوم جدید، معرفتی دائماً تغییرپذیر و نامقدس است.علم جدید فقط به ظواهر می­پردازد در حالیکه علوم سنتی به دلیل ارتباط با مابعدالطبیعه تغییر ناپذیر بوده و نظام هستی را آیه و مظهر خدا می­داند ، از اینرو بیشتر بر ابعاد باطنی می­پردازد.[25]«در جهان متجدد با علمی سر وکار داریم که قطب عینی‌اش از ترکیب روانی ـ جسمی جهان طبیعی محیط بر انسان، و قطب ذهنی‌اش از تعقل بشری که به نحوی صرفاً انسان گونه تصور می‌شود و از نور عقل کاملاً جدا شده است، فراتر نمی‌رود.»[26]البته جریان سنّت‌گرایی و گفتمان فکری نصر را نباید به طورکلی مخالف علم جدید دانست، بلکه ایشان بر این باورند که علم جدید باید در جایگاه شایسته‌ای که مابعدالطبیعه و حکمت جاویدان مشخص ساخته، قرار بگیرد. یعنی خداوند، محوراصلی و واقعیت ثابت تلقی شود و سایر هستی را مراتب آن واقعیت دانست و این مطلب از دل عرفان و وحی الهی به دست می‌آید.[27]تفاوت اصلی میان علوم سنّتی و علوم جدید در این واقعیت نهفته است که در علوم سنّتی، امر نامقدس و صرفاً انسانی همیشه حاشیه‌ای و امر مقدس، کانونی می‌باشند در حالی که امر نامقدس در علم جدید، کانونی شده است.سنت­گرایی با علوم جدید مخالفت کلی نمی‌کند و معتقد است که علم جدید را می‌توان به عنوان راه و روش بایسته‌ای برای شناخت جنبه‌های معینی از جهان طبیعی پذیرفت، یعنی به عنوان راه و روشی که برخی از ویژگی‌های جهان طبیعی یا مادی، نه همه جهات و جنبه‌های آن را، کشف می­کند.[28]
 
نقد و بررسی:
1. در شرایطی که آوای نجات­بخشی مدرنیته نه تنها در جهان غرب بلکه در بسیاری از کشورهای شرقی و اسلامی طنین دارد مخالفت با این جریان نیازمند شجاعتی ستودنی است .اکتفا نکردن سنت­گرایی به پیامدهای اجتماعی منفی تجدد و پرداختن به مبانی نظری آن از دیگر نقاط مثبت آن است.لکن این به معنای صحت تمام ابعاد آن و به طورخاص انطباق آن با دیدگاه اسلامی نیست.نفی مدرنیته تنها در قالب سنت­گرایی محقق نمی­شود.می­توان بدون التزام به سنت­گرایی و برخی لوازم باطل آن نیز انتقادات مهم بر مدرنیته و حتی راه حلی برای این بحران ارائه نمود.
  ضمن آنکه می­بایست بین نتایج نظری باطل مدرنیته و برخی دستاوردهای علمی و صنعتی مطلوب آن تمایز نهاد.
2.  برخی از اصول سنت­گرایی بدون پشتوانه عقلی و علمی و در حد پیشنهاد و نظریه است.این دیدگاه که سنّت، همان سنّت پیامبران است که هم در اسلام و هم در ادیان موجود دنیا وجود دارد صرف ادعا و فاقد هر گونه استدلال است.چگونه می­توان میان عرفان اصیل اسلامی و شریعت محور با عرفان‌های فاقد شریعت و معتقد به تناسخ و ده‌ها گزاره دیگر متعارض با اسلام جمع کرد و ریشه همه آنها را حکمت خالده و سنّت دانست.سنّت‌گرایان به تبیین اصول و مبانی حکمت خالده نیز نپرداخته‌اند و این مقدار که حکمت متعالیه، یکی از آن حکمت است؛ کافی نیست.
3.   نظریه وحدت متعالی ادیان با منطق عقلانی و با آیات قرآن در تعارض است؛ زیرا چگونه می‌توان هم معاد و حیات پس از مرگ در جهان دیگری را تجلی کلمه الله دانست و هم نظریه حلول را صحیح و تجلی الهی شمرد؟!چگونه می‌توان هم جامعیت و جهان­شمولی هدایت اسلام را پذیرفت، و هم ادیان دیگر را تجلیات الهی دانست؟
4.   نظریه حقانیت ادیان گوناگون و آیین‌های شرقی و هندی و اصل محال بودن اجتماع نقیضین غیرقابل جمع است، زیرا بسیاری از آموزه­های ادیان با یکدیگر متناقض است.چگونه ممکن است واقعه تصلیب هم رخ داده باشد، هم تحقّق نیافته باشد.از سوی دیگر جهانی بودن دعوت اسلام و نظریه منسوخ بودن ادیان دیگر با کثرت­گرایی دینی ناسازگار است.گرچه ادیان ابراهیمی ـ نه ادیان شرقی و هندی که دلیلی بر حقانیت آنها وجود ندارد ـ تجلیات خداوند سبحان هستند، سنّت‌های دینی آنها در طول تاریخ دست خوش تحریفات شده است و نباید تحریفات بشری را تجلیات الهی دانست.قرآن، بر جهان­شمول بودن دعوت رسول اکرم (ص)[29]، ترجیح اسلام بر سایر ادیان[30]و تحریفات عمدی در ادیان[31] تصریح می­کند. حال با توجّه به این آیات قرآن نمی­توان به حقانیت ادیان مختلف شرقی و غربی تحریف شده اعتراف کرد .مشکل دیگر به عبادات و مناسک مربوط است.به هر حال آیا نماز و روزه برای رستگاری همه انسان‌ها است یا فقط مسلمانان بدان مکلفند تا رستگار شوند؟
5.    باید دغدغه علم مقدس سنت­گرایان را ستود ولی مشکل این دیدگاه، ابهام در ارایه راه کارهای مناسب و اجرایی است که بتواند به صورت عینی، علوم غیر مقدس را به مقدس تبدیل کند.تنها نتیجه سخنان ایشان این است که علم نباید بی هدف و در مسیر غیر الهی و انسانی حرکت کند و باید از مبانی متافیزیکی مقدس برای تعیین هدف علم بهره برد، ولی این مطالب به تقدس مبانی و اهداف علم مربوط ا ست نه خود علم.
6.  سنّت‌گرایان در کنار نقد دوران مدرنیسم از دوران سنّتی دفاع می‌کنند، ولی نمی‌توان انحرافات دوره‌های برده‌داری و زمین­داری را ‌نادیده گرفت که در حاکمیت باورها و ارزش‌های سنّتی به وجود آمده‌اند.مفاسد دوران سنّتی از دوران مدرنیته کمتر نبوده است.استثمار اقتصادی مالکان و محرومیت و بدبختی دهقانان محصول بهره­کشی­های همان دوران است.
 
 
 
 
 


[1]. رنه‌گنون (Rene Guenon)، متفکر سنت‌گرای فرانسوی در سال 1886 در فرانسه به دنیا آمد و ضمن تحصیل ریاضی و فلسفه با تصوف و عرفان اسلامی و آموزه‌های شرقی آشنا شد و در سال 1912 مسلمان گشت و در سال 1930 با نام عبدالواحد یحیی رهسپار مصر شد. وی در سال 1951 میلادی در گذشت و در قبرستان قاهره به خاک سپرده شد. برخی از آثار وی عبارتند از: شرق و غرب، بحران دنیای متجدد، سیطره کمیت و علائم آخرالزمان و ...
[2]. آناندا کنتیش کوماراسوامی (Ananda K.Coomaraswamy) در 1877 در شهر کولومبو پایتخت سریلانکا به دنیا آمد ولی در انگلستان تربیت یافت و در رشته زمین شناسی تحصیل و پژوهش کرد وی در سفری به سیلان متوجه آسیب فرهنگ سنتی کشورش شد. سیلان در اوایل سده نوزدهم از مستعمرات بریتانیا به شمار می‌رفت. کومارا سوامی با آشنایی آثار رابیندرانات‌تاگور (1861ـ 1941) شاعر هندی، انگیزه بیشتری برای دفاع از ارزش‌های شرقی پیدا کرد. آثار وی از سال 1932، وجهه دینی و مابعدالطبیعی بیشتری یافت. کتاب استحاله طبیعت در هنر یکی از نوشته‌های کوماراسوامی است که در سال 1384شمسی توسط صالح طباطبایی ترجمه و منتشر گردید. وی در سال 1947  میلادی از دنیا رفت.
[3] . فریتیوف شووان(Frithjof  Schuon) در سال 1907 میلادی در سوئیس به دنیا آمد و پس از تحصیل در بازل سوئیس و مولوز فرانسه به کشور‌های آفریقا ازجمله الجزایر، مراکش ونیز ترکیه و قبائل سرخ پوستان آمریکایی سفر کرد و در سال 1998 در خانه‌اش در بلومینگتون در ایالت ایندیانای آمریکا با اعتقاد به اسلام و نام عیسی نورالدین احمد از دنیا رفت. و کتابهایی مانند: وحدت متعالی ادیان، گوهر و صدف تصوف، مغز و پوسته ادیان، اسلام و حکمت خالده، منطق و تعالی و غیره را به نگارش درآورد.
[4] . Titus Burckhardt
[5] . Marco Pallis
[6] . مارتین لینگز(Martin Lings) در سال 1909 در لنکستر انگلستان در خانواده پروتستانی به دنیا آمد پس از تحصیل در رشته زبان و ادبیات انگلیسی با مطالعه آثار رنه‌گنون به اسلام گروید و نام ابوبکر سراج‌الدین را بر خود نهاد و با تألیف آثاری چون عرفان اسلامی چیست؟ (ترجمه فروزان راسخی، نشر دفترپژوهش و نشر سهروردی، 1383)، عارفی از الجزایر، ترجمه نصرالله پورجوادی، نشرهرمس1378؛ عارفی قدیس در قرن بیستم، شکسپیر در پرتو هنر مقدس یا عرفانی، ترجمه سودابه فضائلی، نشرنقره؛ راز شکسپیر، بر جریان سنت‌گرایی تأکید ورزید. وی در سه‌شنبه 27 اردیبهشت1384 یعنی2005 میلادی درگذشت.
[7] . سیدحسین نصر یکی دیگر از منتقدان تجدد است که در سال 1312 در تهران به دنیا آمد، شیخ فضل‌الله نوری جد مادری او است و مادرش به گفته نصر در کتاب در جستجوی امر قدسی، با کیانوری دبیر حزب کمونیست در ایران، پسر و دختر عمو بوده‌اند. وی، تحصیلات ابتدایی را در تهران گذراند و با بیماری پدرش ولی‌الله توسط دایی‌اش عمادکیا «سفیر ایران در نیویورک» به آمریکا رفت و در رشته فلسفه و تاریخ علوم از مؤسسه تکنولوژی ماساچوست دکترا گرفت و پس از سیزده سال در سال 1337 شمسی به ایران بازگشت و به تدریس تاریخ علوم و فلسفه در دانشگاه تهران و سپس ریاست دانشکده ادبیات و بعد ریاست دانشگاه صنعتی شریف(آریامهر) منصوب شد و از سال 1354 تا 1357 به عنوان سفیر سیار ایران در امور فرهنگی و رئیس دفتر شهربانو، عضو شورای فرهنگ ملی ایران و دبیرکل انجمن شاهنشاهی فلسفه ایران اشتغال داشت و دوباره با پیروزی انقلاب اسلامی ایران به آمریکا رفته و در دانشگاه جورج واشینگتن به تدریس مشغول شد. مطالعه آثار افرادی چون کوماراسومی، رنه گنون، شووان، بوکهارت و دیگران، نصر را به متافیزیک سنتی و حکمت خالده گرایش داد. نصر پس از گذراندن علم تجربی و ریاضیات از دانشگاه ماساچوست دچار بحران فکری می‌شود، زیرا نصر، رشته فیزیک را برای شناخت سرشت عالم و پدیده‌ها برگزیده بود ولی تأمل در مباحث فیزیکی به او نشان داد که مباحث بنیادین مابعدالطبیعی در فیزیک یافت نمی‌شود این تأمل با حضور در سخنرانی برتراندراسل ـ فیلسوف انگلیسی ـ تقویت شد وقتی که از راسل شنیده بود که «ماهیت واقعیات خارجی، فی حد نفسه، موضوع و دل‌مشغولی علم فیزیک نیست.» نصر، طی ملاقاتی با جورجیودی سانتی یاناـ فیلسوف علم ایتالیایی ـ و نیز مطالعه آثار رنه گنون به تفکر سنتی و نقد فلسفه جدید غرب گرایش یافت. نصر از میان فلاسفه جدید غرب، تنها به پاسکال و لایب نیتس علاقه داشت، اما فلسفه وجود ملاصدرا را ژرف‌تر از فلسفه هایدگر می‌دانست. نصر پس از بازگشت به ایران و تدریس و پذیرش مدیریت در دانشگاه تهران به کلاس‌های کاظم عصار و ذوالمجد طباطبایی می‌رود و از آن طریق با علامه طباطبایی آشنا می‌شود و سپس حلقه بحث هفتگی با حضور ذوالمجد، مطهری، هانری کربن، سید جلال‌الدین آشتیانی و بعدها داریوش شایگان تشکیل می‌دهد. نصر به اعتراف خودش به تصوف فرقه‌ای معتقد بوده و خود را عضو گروه صوفیانه معرفی می‌کند پدرش را هم از مشایخ صوفیه می‌داند که با صفی علیشاه حشر و نشر بسیاری داشت. نصر توانست با تألیفات متعددی مانند: در جستجوی امر قدسی،  دلباخته معنویت، نیاز به علم قدسی،  هنر و معنویت، نظر متفکران اسلامی در باره طبیعت،  معرفت و امر قدسی،  انسان و طبیعت، بحران‌های معنوی انسان امروزی، آرمانها و واقعیات اسلام،  قلب اسلام، دین و نظام طبیعت، جوان مسلمان و دنیای متجدد، صدرالمتألهین و حکمت متعالیه، آموزه‌های صوفیان، از دیروز تا امروز، جاودان خرد(مجموعه مقالات)، سنت عقلانی اسلامی در ایران(مجموعه مقالات)، تاریخ فلسفه اسلامی با همکاری الیور لیمن  به نشر اندیشه سنت‌گرایی بپردازد و خود را نماینده فکری این جریان در دهه هفتاد و هشتاد سازد.(رک : در غربت غربی ، زندگی نامه خود نوشت سید حسین نصر)
[8]. لگن هاوزن، محمد، چرا سنت‌گرا نیستم، ترجمه منصور نصیری، کتاب خرد جاویدان، انتشارات دانشگاه تهران، تابستان 1382
[9]. ر.ک به: سیدحسین نصر، دین ونظام طبیعت ، ترجمه محمدحسن فغفوری،تهران، حکمت،1386، یادداشت‌های فصل اول و نیز معرفت و معنویت، فصل دوم
[10]. Perenial Philosophy
 .[11] Transcendental Unity of Religions
[12] . دین و نظام طبیعت، ص31.
  .[13] نصر، سیدحسین، جوان مسلمان و دنیای متجدد، ترجمه مرتضی اسعدی، تهران، طرح نو، 1376، ص 95.
[14] .رک رنه گنون، بحران دنیای متجدد، ترجمه ضیاءالدین گلشیری، تهران، امیرکبیر،1372، فصول چهار، پنج و شش.
[15] . نصر، سید حسین، اسلام و تنگناهای انسان متجدد، تهران، دفتر نشر و پژوهش سهروردی، 1383، ص 284.
[16] . نصر، سید حسین، معرفت و معنویت، ترجمه انشاءالله رحمتی، تهران، دفتر نشر و پژوهش سهروردی، 1383) ص 181.
[17]. اسلام و تنگناهای انسان متجدد، ص285.
[18]. نصر، سید حسین، در جست و جوی امر قدسی، گفتگوی رامین جهانبگلو، ترجمه مصطفی شهرآیینی، (تهران: نشر نی، 1385)، ص 300.
[19]. اسلام و تنگناهای انسان متجدد،ص286.
[20]. حسین نصر، سید، «تجدد دین را تضعیف کرده است»، روزنامه شرق، گفتگوی اختصاصی با سید حسین نصر، 25 مرداد 1385. 
[21]. در جست و جوی امر قدسی، صص 301-302.
[22] .همان، ص 303.
[23]. معرفت و معنویت، صص 182-183.
[24]. اقتراح، نقد و نظر، ش 16ـ 15، تابستان 1377
[25]. همان، ص 17.
[26]. نصر، سید حسین، نیاز به علم مقدّس، ترجمه حسن میانداری، قم، مؤسسة فرهنگی طه، 1378، ص130.
[27]. همان.
[28]. نصر، سیدحسین، جوان مسلمان و دنیای متجدد، فصل علم و تکنولوژی جدید.
[29] . توبه/33
[30]  بقره/143
[31] . بقره/75 وآل عمران/78و مائده/13-14.
۹۰/۰۳/۰۷
مهران شیخی

نظرات  (۱)

با سلام
به درخواست یکی از دوستان یک مطلب برای جشنواره نشریات دانشجویی آماده کردم که هر چند وقت یکبار یک قسمت از آن را میگذارم در وبلاگ نیم نظر انشاالله که برای دوستان مفید باشد.

پیشنهادات پیش رو نه از این باب است که نویسنده همه ی آنها را رعایت کرده بلکه تجربیاتی است که در زمان تولید نشریات دانشجویی با آن در ارتباط بوده و کاملا از نزدیک حس کرده. استفاده از آنها و ایده های نوی دیگر باعث پر بار تر شدن نشریات و پر مخاطب تر شدن آنها می شود که البته هردو برای ارتقای سطح تأثیرگذاری روی مخاطب ضروری است.

علیکم بالگرافیک!

از همه به نظر محتاج ترم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی