ایام «فاطمیه» که میرسد:
دلهای عاشق و بیقرار، «سرود غم» میخوانند و منظومه اندوه میسرایند.
وقتی بوستانی، خزانزده شد، وقتی گلی، پرپر گشت و بلبلی به هجران گل مبتلا شد، چه میماند؟ جز فصل نالیدن و موسم گریستن؟
«فاطمیه»، همان فصل و موسم است.
دردهای علی علیهالسلام، بیش از ظرف فهم و درک ماست. داغ غربت علی علیهالسلام، کوهها را از هم متلاشی میکند.
فراق فاطمه علیهاالسلام، تنها علیعلیهالسلام را داغدار نکرد، بلکه چشم فضیلتها در داغ آن محبوبه پیامبر، خون گریست و دیدگان ارزشها، همواره گریان آن مظلومه تاریخ ماند.
اگر هوای چشمهایمان بارانی است، تداوم همان گریهها و اشکهای حسن و حسین و زینت و کلثوم است.
فاطمیه، «فهرست غم» است، «سند مظلومیت» است، خدا را شاکریم که نعمت «غم زهرا» را ارزانی ما کرده است.
همنوایی روحهایمان با اندوههای علی علیهالسلام و فاطمه علیهاالسلام، نشان سیراب شدن جهان از «کوثر ولایت» است. این غم و اشک، نشانه محبت است...
«تا نسوزد دل، نریزد اشک و خون از دیدهها»
راستی... چرا قبر فاطمه مخفی است؟
چرا در مدینه، انسان زائر سرگردان میماند که عقده دل کجا گشاید و اشک دیده، پای کدام نخل بریزد؟ و خیلی «چرا»های دیگر.
ایام فاطمیه، مجموعهای از جگرهای سوخته، چشمهای گریان و اشکهای ریزان عزیزان سیهپوش و عاشقان دردآشناست.
هرچند ایام فاطمیه، داغ ما تازه میشود، اما مرور بر این فهرست غم، ما را به فاطمه نزدیکتر میکند.
جانمان، جرعهنوش «زمزم ولا» میشود، قلبمان شفافیت زهره زهرا را بهتر لمس میکند، گریهها و اشکها، شفیع ما میشوند، تا در آسمان عترت، عزت یابیم.
این «حزن فاطمی»، ما را هم اهل این «بیت» میکند.
امروز، در فاطمیهای به وسعت ایران، سر بر شانه «مظلومیت شیعه» میگذاریم و آرام میگرییم. و هنوز، سئوالهایمان بیپاسخ مانده است
دلهای عاشق و بیقرار، «سرود غم» میخوانند و منظومه اندوه میسرایند.
وقتی بوستانی، خزانزده شد، وقتی گلی، پرپر گشت و بلبلی به هجران گل مبتلا شد، چه میماند؟ جز فصل نالیدن و موسم گریستن؟
«فاطمیه»، همان فصل و موسم است.
دردهای علی علیهالسلام، بیش از ظرف فهم و درک ماست. داغ غربت علی علیهالسلام، کوهها را از هم متلاشی میکند.
فراق فاطمه علیهاالسلام، تنها علیعلیهالسلام را داغدار نکرد، بلکه چشم فضیلتها در داغ آن محبوبه پیامبر، خون گریست و دیدگان ارزشها، همواره گریان آن مظلومه تاریخ ماند.
اگر هوای چشمهایمان بارانی است، تداوم همان گریهها و اشکهای حسن و حسین و زینت و کلثوم است.
فاطمیه، «فهرست غم» است، «سند مظلومیت» است، خدا را شاکریم که نعمت «غم زهرا» را ارزانی ما کرده است.
همنوایی روحهایمان با اندوههای علی علیهالسلام و فاطمه علیهاالسلام، نشان سیراب شدن جهان از «کوثر ولایت» است. این غم و اشک، نشانه محبت است...
«تا نسوزد دل، نریزد اشک و خون از دیدهها»
راستی... چرا قبر فاطمه مخفی است؟
چرا در مدینه، انسان زائر سرگردان میماند که عقده دل کجا گشاید و اشک دیده، پای کدام نخل بریزد؟ و خیلی «چرا»های دیگر.
ایام فاطمیه، مجموعهای از جگرهای سوخته، چشمهای گریان و اشکهای ریزان عزیزان سیهپوش و عاشقان دردآشناست.
هرچند ایام فاطمیه، داغ ما تازه میشود، اما مرور بر این فهرست غم، ما را به فاطمه نزدیکتر میکند.
جانمان، جرعهنوش «زمزم ولا» میشود، قلبمان شفافیت زهره زهرا را بهتر لمس میکند، گریهها و اشکها، شفیع ما میشوند، تا در آسمان عترت، عزت یابیم.
این «حزن فاطمی»، ما را هم اهل این «بیت» میکند.
امروز، در فاطمیهای به وسعت ایران، سر بر شانه «مظلومیت شیعه» میگذاریم و آرام میگرییم. و هنوز، سئوالهایمان بیپاسخ مانده است
۰ نظر
۰۵ ارديبهشت ۹۰ ، ۱۹:۱۵