سخـــــن عشـــــق

. سخن عشـق ِ تو بی آن که برآید به زبـانم/ رنگ ِ رخسـاره خبر می دهد از سرِّ نهـانم /گـاه گویم که بنالـم ز پریشانی حـالم/ بـاز گویم که عیانست چه حاجت به بیـانم! . .

سخـــــن عشـــــق

. سخن عشـق ِ تو بی آن که برآید به زبـانم/ رنگ ِ رخسـاره خبر می دهد از سرِّ نهـانم /گـاه گویم که بنالـم ز پریشانی حـالم/ بـاز گویم که عیانست چه حاجت به بیـانم! . .

چند وقتی هست که فرصت نکردم  مطلب بنویسم و در پستی از مطلب دوست عزیزم حسین قدیانی استفاده کردم که مثل اینکه به مزاج بعضی از آقایون خوش نیومد.

چند وقتی هم هست که دور و اطرافم دارد اتفاقاتی می افتد که واقعا آدم را به فکر فرو می برد و خودم را میان میدانی می بینم که بجای اینکه جبهه باشد در مقابل دشمن اما سنگرها به جان هم افتاده اند.

آدم دلش خیلی می سوزد که توی جبهه خودی هم باز از این جور مسائل ببینه.

در مطلب زیر یک نقد کلی به فضای فرهنگی می کنم و کاری به سنگرها ندارم .

راستش را بخواهید هنوز کسی به درستی معنی "فرهنگ" را نمیداند. مثلا به اموری که ذاتا پیش پا افتاده و دم دستی باشند " امور فرهنگی" می گویند.

اما در عین حال "فرهنگ" را بزرگ می شمارند و حتی برایش جشن و جشنواره و همایش و سمینار و گردهمایی و حتی کنفرانس برگزار می کنند. ابهام فرهنگ فقط در این مثال ها نیست ! مثلا اگر بگویند فلان آدم "فرهنگی" است یعنی بنده خدا فقیر و آسیب پذیر و مستحق یارانه و زیر خط فقر ، اما آبرومند است.

اما اگر بگویند فلانی ، "آدمی فرهنگی" است، مراد از آن است که فلانی دلش خوش است و اوضاعش توپ است و کاروبارش توپ است و در حال عیش و طرب است.

در این میان "کار فرهنگی" هم برای خودش حکایتی دارد!

معمولا به هر کاری که نخواهند انجام شود یا نمیشود انجام شود یا نباید انجام شود می گویند "کار فرهنگی"!

مثلا بخواهند بگویند درباره ی بی حجابی  یا مفاسد اخلاقی یا گسترش منکرات نباید کاری کرد  یا نیازی به واکنش نیست می گویند برای مقابله با این مسائل باید "کار فرهنگی" کرد.  اصولا کار فرهنگی یعنی کاری که صد سال دیگر هم قرار نیست اتفاق بیفتد.

خوشبختانه اخیرا" ساخت و ساز" نیز به مقوله فرهنگ اضافه شده و برخی مرتب از "فرهنگ سازی" حرف میزنند.

این صفت " سازی" وقتی کنار فرهنگ بیاید دقیقا مانند " کار" عمل می کند. یعنی سره کاری و هیچ اتفاقی نیفتادن.

خوشبختانه فرهنگ از مسائلی است که انحصاری و خصوصی هم نیست ! یعنی عمومی است و همه حق دارند درباره آن اظهار نظر کنند.

حتی من در این وبلاگم.

متاسفانه هر چه درباب فرهنگ بی مایه تر و بی سوادتر و غیر مشخص تر باشید، اظهار فضل درباره آن اولی تر و سزاوارتر.

آدمها معمولا نسبت به فرهنگ دو حالت دارند! یا "با" یا "بی"!

آدم های "بافرهنگ" هرچه انجام دهند درست و خوب است!

مثل آدم هایی که انواع و اقسام بی اخلاقی ها را می کنند اما به اسم با فرهنگی کسی حق مواخذه کردن آنها را ندارد.

اما آدم های بی فرهنگ ! آب هم بخورند محکومند! نفس هم بکشند مجرمند! بی فرهنگن دیگر!

پس نتیجه میگیریم ، فرهنگ میتواند یک جور مجوز برای انجام برخی از کارها باشد.

یا حق

۲۳ نظر ۰۶ دی ۹۱ ، ۲۰:۲۴
مهران شیخی
"خ" و "م" و "ی" و "ن" و " ی "  در خمینی و خامنه ای مشترک است . یعنی من هروقت می نویسم خامنه ای در دل خود خمینی هم دارد .

اما خامنه ای یک الف و یک ها از خمینی بیشتر دارد که روی هم می شود "آه" . این آه ولله نشان میدهد  که خامنه ای از خمینی مظلوم تر است .

البته ما اجازه نمیدهیم آه نائب روح الله به سینه چاه گره بخورد .

دوره جام زهر گذشت .

اماما مارا سرباز خود بدان

۱۷ نظر ۲۵ آذر ۹۱ ، ۱۴:۴۴
مهران شیخی

۱: شهدای عملیات الی بیت المقدس یا هر عملیات دیگری را در نظر بگیرید. قسم می خورم هیچ کدام شان بی کار نبودند. و اگر می خواستند جنگ و جبهه را رها کنند، چیزی که زیاد داشتند، عذر بود و بهانه. و چرا بهانه؟! بعضی شان واقعا معذور بودند و ناچار.

شهیدی باید عقب برمی گشت؛ چرا که زنش پا به ماه بود. شهیدی باید عقب برمی گشت؛ چرا که جنگ، مانع دکترایش بود. شهیدی باید عقب برمی گشت؛ چرا که روز عقدش نزدیک بود. شهیدی باید عقب برمی گشت؛ چرا که چند بچه قد و نیم قد داشت. شهیدی باید عقب برمی گشت؛ چرا که دانش آموز بود و امتحانات خرداد نزدیک. شهیدی باید عقب برمی گشت؛ چرا که بدهکاری مالی داشت. شهیدی باید عقب برمی گشت؛ چرا که از درونش ندایی می شنید: برگرد و تقوا، سواد، ایمان، علم و ولایت پذیری خود را قوی تر کن و این بار با روحیه بهتر بیا منطقه. شهیدی باید عقب برمی گشت؛ چرا که فهمیده بود جنگ با دشمن، جهاد اصغر است، اما برای جهاد اکبر، همان به که برگردی شهر و دیار. شهیدی باید عقب برمی گشت؛ چرا که مادرش بیمار بود و نیازمند. شهیدی باید عقب برمی گشت؛ چرا که روستازاده بود و فصل برداشت در راه. شهیدی باید عقب برمی گشت؛ چرا که از قیافه فرمانده لشکر خوشش نمی آمد. شهیدی باید عقب برمی گشت؛ چرا که با شمار دیگری از رزمنده ها اختلاف سلیقه داشت. شهیدی باید عقب برمی گشت؛ چرا که امام گفته بود: مسجدها را پر کنید. مساجد سنگر است! شهیدی باید عقب برمی گشت؛ چرا که پدر ۳ شهید بود و به اندازه کافی سهمش را داده بود. شهیدی باید عقب برمی گشت؛ چرا که کفترهایش در پشت بام، آب و دانه می خواستند! شهیدی باید عقب برمی گشت؛ چرا که فوتبالیست بود و فرانتس بکن بائر تیم شان! شهیدی باید عقب برمی گشت؛ چرا که بنا داشت به جای عراق، رسما برود و با خود آمریکا بجنگد! شهیدی باید عقب برمی گشت؛ چرا که طلبه بود و یا ماه رمضان نزدیک بود یا محرم و صفر. شهیدی باید عقب برمی گشت؛ چرا که خسته شده بود. شهیدی باید عقب برمی گشت؛ چرا که غذای جبهه به مزاجش سازگار نبود! شهیدی باید عقب برمی گشت؛ چرا که میان دختر عمه و دختر همسایه دیوار به دیوار ملوک خانوم اینا، مردد بود کدام را به زنی بگیرد! شهیدی باید عقب برمی گشت؛ چرا که زحماتش آنچنان که باید و شاید دیده نمی شد! شهیدی باید عقب برمی گشت؛ چرا که گلوله هایش گاهی خطا می رفت و به دشمن نمی خورد!

۲: جنگ نرم، حرف من نیست. گفته «آقا»ست. این نیز مسلم است که بخش اعظم جنگ نرم، -بخوانید جنگ سخت!- در فضای سایبر می گذرد. فضای سایبر اما خیلی هم مجازی نیست. گاهی اندازه ۱۰۰ فضای واقعی کارکرد دارد و اثر می گذارد. در فضای مجازی، در این جنگ نرم، بعضی از ما قبل و بعضی بعد از سال ۸۸ هم قسم شدیم که اجازه ندهیم در خط مقدم گوگل، علمدار انقلاب اسلامی تنها بماند. پس وبلاگ زدیم تا سنگری برای نبرد داشته باشیم. جنگ نرم را جدی گرفته بودیم و ایضا وب مان را. در هر ۲ جنبه «تعهد» و «تخصص» به بسیاری از فتوحات نیز نائل شدیم. نشان دادیم در اینترنت هم می توان بسیجی وار جنگید. بعضی مان با وضو دست به کلیک می شدیم. بعضی مان هنگام کار، نوشتن، طرح زدن، سرودن، کلیپ ساختن، کاریکاتور، عکاسی، امور فنی و… حتی «یا زهرا(س)» می گفتیم که رمز داشته باشیم.

قرآن را می خواهم قسم بخورم که در بحبوحه فتنه ۸۸ اصل کاری ترین سران استکبار، از وبلاگ من و ما و شما رسما حساب می بردند. و علی الدوام رصدمان می کردند. واقعیت این بود مردانه ایستاده بودیم تا فضای مجازی، محل جولان دشمن در عرصه جنگ نرم نشود. نشد! یعنی تا آنجا که با ما بود، کم نگذاشتیم. خدا هم آمد کمک مان. برکت داد به کارمان. کار به جایی رسید که خامنه ای به سربازان جوانش سمت داد: «افسران جوان جنگ نرم».

۳: این روزها اما روزهای دیگری است. شاید فتنه ۸۸ تمام شده باشد، اما جنگ نرم و فضای مجازی و اینترنت، به قوت خود باقی است. دفاع مقدس در حوزه سایبر به قوت خود باقی است.

مع الاسف به وبلاگ فلان دوست می روم، می بینم نوشته؛ اثاث کشی داشتیم، مشغله ام زیاد است، کنکور هم نزدیک، باش تا برگردیم! نتیجه می گیرم؛ لابد حاج احمد و حسن باقری بی کار بودند!

به وبلاگ بهمان دوست دانشجو می روم، می بینم ۳ ماه ۳ ماه وبلاگش را به روز می کند! نتیجه می گیرم؛ شهدا نه ازدواج کرده بودند، نه از شهری به شهر دیگر رفته بودند، نه برای مقطع بالاتر در حال تحصیل بودند! جز جنگ و جبهه هم هیچ کار دیگری نداشتند! این همه شبهه، این همه فشار، این همه ظلم، این همه انحراف، این همه فتنه، این همه مظلومیت و این همه تنهایی، آیا فعالیت بیشتری نمی طلبد از دوستان وب نویس؟!

به وب دوستی دیگر می روم، لیکن جز چند تار عنکبوت، هیچ نمی بینم! و می بینم در آخرین به روزرسانی اش که مال آبان ۹۰ است، از قول سیدحسن نصرالله، به لانه اسرائیل، لقب خانه عنکبوت داده!

پس قصد می کنم وارد وب دوست دیگری شوم؛ می بینم اصلا صفحه اش باز نمی شود! به آن یکی وبلاگ سر می زنم. می بینم ۹ ماه از خداحافظی اش گذشته!

وارد وبی دیگر می شوم. می بینم نشانی جدیدش را گذاشته. روی آدرس کلیک می کنم، به یک نشانی دیگر رهنمون می شوم و… بعد از چند بار جا به جایی، هیچ نمی بینم الا این شعر که «گوگل اگر از یزید لبریز شود، ما پشت به سالار شهیدان نکنیم»! تاریخ متن را نگاه می کنم؛ ۳ آذر ۸۹!

***

آهای دوستان عزیز! اولا؛ این همه گرم و نرم نیست «جنگ نرم». ثانیا؛ وبلاگ ها بسیار موثرند در این جنگ سخت. برادران! خواهران! یک جنگ نرم است و یک وب شما. وبلاگ تان را اگر مرکز جمهوری اسلامی نمی دانید، و اگر فکر می کنید جاده اهواز – خرمشهر از وبلاگ شما مهم تر است… این همه نامش «تواضع» نیست؛ «تنبلی» است. البته خوب می دانم بسیاری تان درگیر هزار و یک کار دیگرید و صدها مشغله دارید، لیکن این «هزار و یک کار دیگر» و این «مشغله ها» را شهدا هم داشتند. تازه! حاج حسین خرازی یک دست هم نداشت!!

وبلاگ تان بسیار مهم است. مظلوم و غریب رهایش نکنید. وبلاگ هم یک کارتان، یک سنگرتان. داشته باشید هوایش را. حتما باید دوباره فتنه شود که بیدار شوید؟! آیا فکر نمی کنید کار شما در فضای سایبر، به تولید بصیرت کمک می کند و از برد فتنه می کاهد؟! کجا فضا خوابیده؟! فضا یا من و شما؟! کدامیک خوابیده ایم؟!

در دوکوهه سایبر، هر وبلاگی، حکم «ساختمان گردان حبیب» است. سال ها پس از ۸ سال دفاع مقدس، به برکت راهیان مقدس نور، هنوز محکم و شلوغ و سرپاست ساختمان گردان حبیب، اما گفت: «من الحبیب الی الغریب…».

حاج حسین

۲۰ نظر ۱۷ آذر ۹۱ ، ۱۲:۰۰
مهران شیخی
روز عاشورای امسال با روز بسیج یکی شده بود. عاشورا همه غرق عاشورا هستند و از بسیج کمتر سخن به میان رفت. لیکن چه باک که بسیجی ‌ترین روز همه تاریخ، روز عاشوراست. اگر بسیج یعنی شجاعت، اخلاص، ایثار، از جان گذشتن، فداکاری، جانبازی، مظلومیت و شهادت با لب تشنه، و اگر بسیجی یعنی همت سر جدا و احمدی‌ روشن آغشته به خون و باکری مجنون و غلام ‌کبیری گمنام و حاج ‌احمد یکه ‌تاز و کاظمی باب شهادت، نمونه ناب‌ تر یوم‌الله بسیج، روز عاشوراست و بسیجی‌ ترین مردان همه روزگاران، اصحاب امام حسین‌اند. عاشورا یعنی بسیجی‌ ترین زمان. کربلا یعنی بسیجی‌ ترین مکان. «قاسم‌ بن ‌الحسن» اگر بسیجی نبود، آیا باز هم شهادت را «احلی من‌ العسل» می‌دید؟! «حبیب» اگر بسیجی نبود، آیا پیری را برای رهایی از معرکه، بهانه نمی‌کرد؟! «عبدالله بن‌ الحسن» اگر بسیجی نبود، آیا باز هم روانه گودی قتلگاه می‌شد تا بی‌ نیاز از اذن‌های ظاهری و ولایت ‌پذیری‌های دنیایی و استخاره ‌بازی‌های مسخره، مدافع ارباب بی‌کفن شود؟! اگر این اسوه‌ها را کوچک و امروزی کنید، شک ندارم به «حاج بخشی» می‌رسید. به «عمو حسن» می‌رسید. به «حسین فهمیده» و «بهنام محمدی» می‌رسید. بسیجی عباس ‌بن ‌علی ‌(ع) بود که به بسیجی حسین خرازی آموخت؛ «والله ان قطعتموا یمینی، انی احامی ابدا عن دینی». بسیجی «عبدالله بن‌ الحسن» بود که به بسیجی عبدالمجید رحیمی یاد داد؛ اگر امام تنهاست، در شناسنامه‌ات دست ببر و از دین خدا دفاع کن. الحق آنچه در جبهه‌های ما گذشت، قطعه‌ای از عاشورا بود. شهدای ما نشان دادند «فرهنگ بسیجی»، همان «فرهنگ عاشورا» است و لشکر امام حسین‌ (ع) هرگز بی‌ بسیجی نمی‌ماند. تقارن روز عاشورا و روز بسیج، تبلور یک فرهنگ است: «فرهنگ مقاومت». با مقاومت، خون همیشه بر شمشیر پیروز می‌شود.
۴ نظر ۱۲ آذر ۹۱ ، ۱۴:۲۰
مهران شیخی
حضرت مولی‌الموحدین امیر المومنین علی(ع) در باب علل شکست دولت‌ها اشاره به ۴ نکته مهم می‌کنند:

۱- ضایع کردن اصول و مسائل مهم ۲ـ سرگرم شدن به فروع و امور کم اهمیت ۳ـ به کار گماردن آدم‌های پست‌ ۴ـ کنار گذاردن انسان‌های فاضل. (غررالحکم صفحه ۳۴۲)

------------------------------------------------------------------------------------------------------

غدیر کربلای عوام بود؛
و کربلا، غدیر خواص.
در غدیر با آنکه بیعت گرفته شد، "جفا" شد؛
و در کربلا با آنکه بیعت برداشته شد "وفا".

---------------------------------------------------------------------------------------------------

آقا سید ادامه مطلبو بخونی بد نیست .. نگاه من هنوز این گونه هست

 

۲۰ نظر ۰۸ آبان ۹۱ ، ۱۷:۳۰
مهران شیخی
آقای احمدی‌نژاد! لطفا قهرمان آرمان‌هایت بمان
۱۹ نظر ۱۶ مهر ۹۱ ، ۱۵:۴۱
مهران شیخی

تفکر بسیجی متاثر از آرمان ها و اعتقاداتی مانند ایمان به خدا ، اعتقاد به اسلام ناب محمدی (ص) و ائمه اطهار(ع)، شهادت و ایثار است که بر اساس آن عمل میکند.در جنبه های فردی ، منجر به یک سری رفتارهای خاص می شود که بسیجی را از افراد عادی متمایز می کند و در جنبه های اجتماعی نیز به حرکت های جمعی خاصی منجر می شود که هدفشان تحقق اهداف اسلامی و حفظ ارزش های انقلاب اسلامی و توسعه ی اسلام ناب است.

تفکر بسیجی ، دارای عناصری از قبیل معنویت ، شجاعت، حریت و غیرت است که در مجموع ، فرهنگ بسیجی را می سازد.

برادران و خواهران بسیجی ، اینک نوبت شماست

۲۲ نظر ۱۰ مهر ۹۱ ، ۰۹:۰۸
مهران شیخی
تلاش کردند تا به قول خودشان ارزش های دفاع مقدس را تبیین کنند نشستیم ودل سپردیم.

تلاش کردند تا به قول خودشان دستاوردهای دفاع مقدس را تشریح کنند نشستیم وگوش کردیم.

انگشت هایشان را تاآنجاکه می توانستند باز کردند وافتخارکردند که خاک ایران را حتی به اندازه‌ی یک وجب هم از دست نداده اند نشستیم ونگاه کردیم.

اما نشسته بودیم وارزش‌های دفاع مقدس در حال تثبیت وتبیین وتحقیق وتشریح وترویج وتبلیغ وبودند.

ما نشسته بودیم وخیلی ها دوست داشتندکه ما بنشینیم و به خاطرات گوش کنیم.

نشستیم و از روی مین رفتن های داوطلبانه از نماز شب های زیر نور منور از وصیت نامه نوشتن های کنار اروند، از به خط زدن و به خدا رسیدن، از یخ زدن روی قله ی ماووت،از سوختن درسه راه شهادت، از قطعه قطعه شدن پشت خاکریز و…و…و بشنویم.

نشستن وشنیدن کارمان شده بود و چه شیرین هم بود و چه حالی داشت!درست مثل نشستن در خیمه های عزاداری و شنیدن مصائب وفضائل اهل البیت(ع).

******

ثمره ی جهاد نسل ایستاده فریادگر، شده بود نسل نشسته ی یاد آور.

۱۰ نظر ۳۱ شهریور ۹۱ ، ۰۹:۵۵
مهران شیخی

اگر امام خامنه‌ای دیروز گفته بود: «انقلاب اسلامی در هیچ جای جهان بی‌نام امام خمینی شناخته شده نیست»، امروز باید گفت: «بیداری اسلامی در هیچ جای جهان، بی‌نام امام خامنه‌ای شناخته شده نیست».

۱۱ نظر ۰۹ شهریور ۹۱ ، ۱۴:۳۸
مهران شیخی

فرزندان ابرهه، از نسل یهودا، نشسته بر ارابه‌های جنگ؛
از تانک "مرکاوا" تا امواج voa.
از خطوط مقدم جنگ سخت در عراق و افغانستان و سوریه؛
تا پیچ‌درپیچ و هزار لایه‌های جنگ نیمه سخت با موساد و سیا و MI6؛
تا گستره‌ی جهانی جنگ نرم، حتی در خانه‌هایمان!

و من و تو و ما، در کجای این نبرد نامتقارن ایستاده‌ایم؟
خودم را و خودت را و خودمان را بازیابیم.
آنهایی که خود را پیدا کردند، خوش به سعادت دنیا و آخرتشان،
و خوش به لیاقتشان برای سربازی آقایشان در آخرالزمان.
آنهایی هم که نه...
...
و من و تو و ما، در کجای این نبرد نامتقارن ایستاده‌ایم؟

------------------------------------------------------------------------------------------------

پ ن :امروز حرفهایی شنیدم که فقط برای خودم متاسف شدم

پ ن ۱:خدا به داغ دلت برسه آقا جان

پ ن ۲: کسی نوشته بود چرا ایران به عراق حمله کرد؟

عزیزم اصلا ایران به عراق حمله نکرد اول جنگ تجاوز عراق به ایران بود که دفاع انجام شد و در ادامه جنگ صورت گرفت و عملیات نظامی صورت می گرفت دو کشور در جنگ بودند .

پ ن ۳: سلام بر دوست بزرگوار

شبهه ای که شما می فرمایید شبهه ای هست که معمولا در مورد دفاع مقدس مطرح می کنند چرا بعد از فتح خرمشهر باز جنگ ؟

جواب دانشجویی که شما میگید یعنی کامل و مستدل که الان فرصت آن نیست اما برایتان مختصر توضیحی میدهم

بعد از فتح خرمشهر بنایی بر صلح نشد و فقط حرف از آتش بس بود در همین حال هنوز رژیم بعثی عراق توی کشور ما بود و نقاط بسیاری از خوزستان و ایلام در اختیارش بود و رزمندگان ایران با توجه به فتح خرمشهر به شدت روحیه گرفته بودند و این صحیح نبود که از جنگ دست بکشند

اگر تاریخ راهنمایی یادت باشه شما توی جنگ های شمال ایران میبینی به ایران حمله میکردند یک قسمتو میگرفتند بعد با شاه مینشستند پای میز مذاکره و اون قسمتو می گرفتند

ما به هیچ عنوان نباید خاک کشورمونو که برای خودمون هست پای میز مذاکره ای میگذاشتیم که تهش برای دشمن سود باشه بخاطر همین توقف جنگ صحیح نبود و تا بیرون راندن دشمن متجاوز می بایست جنگید و این چنین هم شد و در این دفاع مقدس ما گوشه ای از خاکه کشورمون را به عراق ندادیم

ببخش خیلی مختصر گفتم باز سوالی بود در خدمتم

---------------------

عزیزم بعضی ها از روی غرض شبهه می اندازن. ایراد نداره شما باید اینقدر اطلاعات داشته باشی که نمونی توی جواب دادن مخصوصا در یک حوزه تخصصی که علاقه داری

موفق باشی

۹ نظر ۰۲ شهریور ۹۱ ، ۲۱:۵۵
مهران شیخی