. سخن عشـق ِ تو بی آن که برآید به زبـانم/ رنگ ِ رخسـاره خبر می دهد از سرِّ نهـانم /گـاه گویم که بنالـم ز پریشانی حـالم/ بـاز گویم که عیانست چه حاجت به بیـانم! . .
. سخن عشـق ِ تو بی آن که برآید به زبـانم/ رنگ ِ رخسـاره خبر می دهد از سرِّ نهـانم /گـاه گویم که بنالـم ز پریشانی حـالم/ بـاز گویم که عیانست چه حاجت به بیـانم! . .
دل های مؤمنین که به هم وصل می شود، آب کر است. وقتی به علی علیه السلام متصل شد، به دریا وصل شده است. شخص تنها، آب قلیل است و در تماس با نجاست نجس می شود، ولی آب کر نه تنها نجس نمی شود، بلکه متنجس را هم پاک می کند. حاج اسماعیل دولابی(ره) . این جمله ی زیبا هدیه ی من به شما تولدتون مبارک
سلام اگر دوستانتون و خودتون ما رو تهدید نکنید و به چیزی متهم نکنید و نگید که از تو انتظار نداشتم و... امیدوارم تولد واقعی برات رخ بده و به یه تعبیری بمیری که اون موقع بیام و تولدت رو بهت تبریک بگم این رو هم قبل از اینکه دوستاتون و خودتون فحشم بدید بگم من براتون بهترین آرزوی خودم رو آرزو کردم اون هم مردنه ان شاالله و اما یه نکته کوچیک : کاشکی اندازه یه خردل از ادعاهایی که کار برای رضای خدا می کنیم رو تو عمل هم داشتیم التماس دعا یا حق
سلام دوست عزیز از شما جهت فعالیت در شبکه اجتماعی صالحین دعوت به عمل می آید. http://ssalehin.ir بیاییم در ترویج شعائر اسلامی گامی برداریم مکانی امن برای طرحهای شما لطفا ما را در وبگاه خود لینک نمایید موفق باشید
با سلام: یه سوال؟ به نظر شما چرا وقتی آدما به مقامی میرسن لباس پوشیدنشون با قبلشون فرق میکنه؟مثلا اینکه کت شلواری میشن؟
پاسخ:
اگه منظورتون منم من از خیلی وقت پیشا میپوشیدم که حالا مسئول شدم بیشتر تو چشم میام . دوما لباس رسمی فکر میکنم برای یکمسئول مناسب تره و این رو ربط به تجمل گرایی ندید .
اتفاقا چون تو چشمین گفتم: منظور اینه که اگه به یه مقامی رسیدیم سعی کنیم حتی ساده تر از قبل بشیم امام علی علیه السلام با اینکه امیر مومنان بود باز هم ساده می پوشید.برای بسیجیا نمیگم برای غیر بسیجیا میگم که فکر بد نکنن.ولی من از اون لحاظ این نظرو دادم که من هیچ وقت شما رو کت شلواری ندیده بودم. شاید بعضی کارای شما به نظر خودتون ریا نباشه ولی خیلی ها به ریا میگیرن بعد به اسم بسیج بد در میره . بسیج تنهاست اونو دریابید.
نه اتفاقا لباس معمولی پوشیدن هیچ وقت ریا نیست در ضمن من منظورم از لباس پوشیدن نه به معنای ریا بلکه به معنای گم کردن خوده که همین کافیه که دیگران در مورد ما اشتباه فکر کنند توی شرایط فعلی نباید همون جوری باشیم که می خوایم من خودم با وارد بسیج شدنم از طرف دوستام خیلی توهین شنیدم اگه می خواستم خودم باشم باید ادبشون میکردم اما شرایط جوری بود که باید..... حالا شما خودتون باشین.... بسیج ماییم و وقتی ما تنهاییم بسیج هم تنهاست...
بی خیال عامو... به چی چی گیر میدی... حالا یه بسیجی پیدا شده که مانتو شلواری نیس تو بیا گیر بده که بیرونیا چی چی فک میکنن!! عرفو نگاه گن... به این حرفا چکار داری!! همچین میگی انگار این بنده خدا دل نداره خوش تیپ بگرده... شادباش برادر...
زیادی این موضوع رو بزرگ کردی... چند نفر اینطور فک میکنن که حالا شده دغدغت؟! ول کن بابا اگه قرار باشه به ساز این و اون برقصیم که کلامون پس معرکه است!! ثانیا شیخی با این نوع پوشش تشخیص داده چیزی از بسیج زیر سوال نمیره... چقد گیری!! ثالثا چهار دیواری اختیاری برا اون جایی تعریف میشه که به حریم دیگران تجاوز نکنی... که رفتارت به جایی ضرر نرسونه که گفتارت از یه مرزی فراتر نره که پوششت خلاف عرف نباشه... این طرز پوشش شیخی هم خلاف عرف نیست حتی عرف بسیج...
من فقط امیدوارم....امیدوارم طعنه هایی که دوستای من به من میزنن نصیب شما نشه که شما همیشه بدون دغدغه من بیاین حرف بزنین کاش بدونین من به لباس گیر نمیدم یه کت شلوار چیزی نیست که من بخوام روش بحث کنم من حرفم یه چیز دیگه ست کاش برای خیلیا عرف بسیج تعریف می شد کاش بسیجیا میتونستن آزاد باشن توی کاراشون کاش وقتی یه تسبیح دست یه بسیجی میدیدن نمی گفتن با این کارش دنباله.......کاش کاش کاش کاش یکی مثل شما فکر نکنه من دوست دارم بگم آقای شیخی با لباسش خودشو گم کرده کاش بدونین همه دنبال بهونه ان کاش بدونین تا میگن بسیج یه عالمه آدم خشک و مذهبی به چشم بچه ها میاد کاش عرف بسیج برگرده به دوران همت من توی بسیج کاره ای نیستم حتی شاید به چشم خیلیا نیام نه مسئولم نه جانشین من یه بسیجی کوچیکم و تا وقتی که تو بسیجم سعی میکنم چیزایی که تو بسیج باعث میشه که دیگران در مورد ما فکر بد کنن رو انتقال بدم به امید روزی که بسیج رو حراست دانشگاه ندونن بلکه حراست دل آدما بدونن
این طرز لباس که شما روش دست گذاشتی مگه غیر اینه که به سرعت در حال تغییره... به زمان انقلاب برگردیم، می بینیم که اونموقع هم طرز لباس مردم مخصوصا جوونا به گونه ی خاص بود، اما ازمیون همون آدمها چه تعداد که شهید نشدن... مگه غیر اینه که این تیپ و ظاهر دائما تغییر میکنه مخصوصا برا یه جوونی که نوگراست و طالب زیباییس... بریم سراغ شهید عبدالحمید دیالمه، ایشون هم دانشجوی پزشکی بود و بعد هم نماینده مجلس شد، ظاهرشو برنداز کنیم متوجه می شیم که با اون طرز پوششون، در زمان تصدی مسئولیت، وجهه ی یه پسر مسلمون مذهبی ولایی خدشه دار نشد...و نمونه های از این دست که زیادن... بسیج باید با تفکر شهید همت ها بره جلو، حتی حرف من این نیست که تو یه مقطعی این تفکر در مجموعه از بین بره و یه عده پیدا بشن و بخوان دوباره احیاکننده ی این تفکر شن؛ خیر، اما بچه های بسیج باید برا خودشون درست جا بندازن که تفکر شهید همت چی بود... دغدغه اش چی بود... اگه فرمود دغدغه اسلام؛ خوب، اسلام دغدغه اش چی بود ... عقیده اش چی بود که در راهش شهید شد... اون چیزی که برا شهدامون مخصوصا شهدای بسیج دانشجو اهمیت داشت، گوش دادن به فرامین رهبری، فهم درست این بیانات و نهایتا همت بخرج دادن عمل به دستورات رهبر، که خدا رو شکر رهبری چند نیاز رو برا مجموعه ی بسیج شناسایی کردن که انتظار دارن یه بسیجی در جهت تقویت خود و مجموعش اینها رو بکار بگیره... متن بعدی بینات رهبری رو گذاشتم...
" بسیج دانشجویى نیازهائى دارد؛ نیازهاى اصلى و عنصرى و اساسى: نیاز اولش به فکر و تحلیل و روشنبینى است. فکر، تفکر، اندیشهپردازى - یا به قول شماها کارِ تئوریک - در زمینهى مسائل اسلام، در زمینهى مسائل انقلاب، در زمینهى مسائل بینالمللى و در زمینهى مسائل جارى؛ به طورى که دانشجوى بسیجى، در هر جمع دانشجویى، ذهن روشنتر، زبان گویاتر و ابتکار بیشترى داشته باشد. همان طورى که گفتم و اشاره کردم، حقایق را از وراى جناحبندىهاى سیاسى نگاه کنید و ببینید؛ از بالا نگاه کنید و جبهه را ببینید. در یک جبههى گستردهاى که ممکن است طول آن صد کیلومتر باشد، واحدهاى گوناگونى هستند؛ یک نفر در یک واحد، فقط خودش را مىبیند. اما آن کسى که با هلىکوپتر از بالا عبور مىکند، آرایش جنگى مجموعهى این واحدها را مىبیند. از بالا اوضاع کشور را نگاه کنید؛ آن وقت جاى خودتان را درست پیدا مىکنید که کجا باید باشید، چه کار باید بکنید، به چه چیز باید حساسیت نشان بدهید، به چه چیز باید حساسیت نشان ندهید. همان طور که گفتم گاهى یک حرف حق را نباید زد؛ چون گفتن این حرف، پازل دشمن را تکمیل مىکند. مواظب باشید در هیچ مرحلهاى، شما تکمیلکنندهى پازل دشمن نباشید.
یک نیاز دیگر عبارت است از جهاد علمى. جهاد علمى براى شما لازم است. باید در میدانهاى علم وارد بشوید؛ وزارتخانهها هم باید کمک کنند؛ معاونتهاى تحقیقاتى هم باید کمک کنند؛ معاونتهاى ادارى مالى دانشگاهها و وزارتخانهها هم باید کمک مالى کنند؛ خود سازمان مقاومت بسیج هم در بخشهایى باید کمک و پشتیبانى کند.
یکى دیگر از نیازهاى عمدهى شما مسألهى اخلاق و معنویت است. شماها جوانهاى خوبى هستید؛ این را بدون تعارف مىگویم؛ انصافاً جوانهاى بسیجى ما، جوانهاى خوبى هستند. اما خوبى مراتبى دارد. هیچ وقت در خوب بودن و خوب شدن حد نشناسید؛ مرتب در حال بالاتر رفتن باشید. سعیتان این باشد که گناه نکنید. فرائض را با شوق و رغبت انجام بدهید. از یاد خدا غفلت نکنید. با قرآن انس پیدا کنید. در محیطهاى گوناگون که با همدیگر هستید، سعى کنید به دیندارى و معنویتِ یکدیگر کمک کنید. اگر رفیقى در جایى پایى کج مىگذارد، او را برادرانه و مشفقانه باز بدارید. عزیزان من! از لحاظ اخلاق خودسازى کنید. انسان با تمرین، همهى کارها را، همهى خلقیات و خوىها را مىتواند به خودش بدهد؛ بخصوص در فصل جوانى که شما هستید. در فصل ما - فصل پیرى - محال نیست، اما خیلى سخت است. در فصل شما نه، خیلى آسان است. اگر بىنظمید و بخواهید به خودتان نظم بدهید، آسان است. اگر بخیلید و بخواهید به خودتان سخاوت بدهید، آسان است. اگر بداخلاق و اخمرو و ترشرو و بهانهگیرید و بخواهید به خودتان خوشاخلاقى بدهید، آسان است. اگر غیبتکننده و ایرادگیرندهى از این و آنید و بخواهید خودتان را نگه دارید، آسان است. با تمرین! با تمرین حقیقتاً مىتوانید به سمت تعالى حرکت کنید؛ به این احتیاج دارید. این جوانهایى که اول وارد دانشگاه مىشوند، غالباً دلهاى پاکى دارند و دلشان هم مىخواهد که یک کانون معنویتى پیدا کنند و به او بپیوندند؛ بسیج مورد نظر آنهاست و از بسیج توقع دارند. شما به یک معنا، شبیه ما طلبهها هستید: مردم از طلبهها انتظار بیشترى دارند؛ از بسیج هم انتظار بیشترى دارند. پس اخلاق و معنویت هم از نیازهاى عمدهى شماست! درسهاى اخلاقى را در بین خودتان رائج کنید. از اساتید اخلاق و موعظهگرها استفاده کنید. البته مواظب باشید در دام عنکبوتهاى دنیادار و دکاندار گرفتار نشوید؛ این روزها از این چیزها هم زیاد است: دکاندارهایى که به اسم معنویت، ادعا مىکنند که امام دیدیم و ...! هیچ واقعیتى هم ندارد. حواستان باشد که اسیر آنها نشوید.
و یک توصیه هم که واقعاً به آن احتیاج دارید - با اینکه شماها بسیجى هستید و تحرک شما زیاد است - این است که مراقب باشید تحرک خود را از دست ندهید و از تنبلى بپرهیزید؛ این چیز مهمى است. تنآسایى نکردن، چیز مهمى است.
به نظر من بسیج دانشجویى با این توصیههایى که عرض کردیم، با آن نکات و روشنبینىهایى که در خود شماها هست - که من نمونهاش را امروز از شما شنیدم - انشاءاللَّه براى آیندهى کشور، برکاتش از گذشته هم بیشتر خواهد بود. من احساس مىکنم که انشاءاللَّه بسیج و بخصوص بسیج دانشجویى، در آینده باز به برکات بیشتر و فراوانى دست خواهد یافت."
از جملهى نیازهاى شما، یک مجموعهى اندیشهورز است. من دلم مىخواهد ما گرتهبردارى از لغات خارجى را کمتر کنیم. متأسفانه کمکارىهاى ما موجب شده که گرتهبردارى کنیم. اتاق فکر، درست ترجمهاى از انگلیسى است. من دلم نمىخواهد کلمهى «اتاق فکر» را به کار ببرم، اما چارهاى نیست. یک مجموعهى فکرى درست کنید - همان اتاق فکر در مراکز - اینها بنشینند فکر کنند، فکرهاى عالى بکنند. از افراد مطمئن، خاطرجمع و خوشفکر استفاده کنید. نشریات بسیج دانشجویى جزو پُرمایهترین و غنىترین نشریات باشد که هر دانشجویى یا هر استادى یا هر کسى بیرون از محیط دانشگاه آن را نگاه کرد، از آن استفاده کند؛ این جزو نیازهاى شماست.
یکى از نیازها، گزینش افراد باصلاحیت در بخشهاى مختلف این تشکیلات بزرگ است. امام (رضواناللَّهتعالىعلیه) همیشه به همه - از جمله به دانشجوها - توصیه مىکردند که از نفوذىها بپرهیزید؛ واقعش هم همین بود. آن اوایل جزو مجموعههاى ماهر در نفوذ، اعضاى حزب توده بودند که با چاپلوسى و ظاهرفریبى و ریاکارى، خودشان را جا مىزدند. بعد البته یک عدهى دیگر هم از آنها یاد گرفتند و وارد تشکیلاتهاى گوناگون و بخشهاى مختلف نظام شدند و کار را به جایى رساندند که حاکمیت دوگانه را هم ادعا کردند. شماها که یادتان هست؛ مال چهار پنج سال پیش است. حاکمیت دوگانه، انشقاق، انشقاق در رأس! خیلى چیز عجیبى است! به این جا هم رسیدند. حواستان باشد؛ انشعاب و انشقاق و دودسته شدن خطرناک است؛ یکى به خاطر یک فکرى از مجموعهاى جدا بشود، باز یکى دیگر از آن طرف به خاطر یک فکر دیگر جدا بشود؛ در حالى که این فکرها ممکن است درست هم باشد، اما آنقدر اهمیت نداشته باشد که انسان این یکپارچگى را به خاطر آن به هم بزند. بنده که عرض کردم اتحاد ملى، خوب، اتحاد ملى براى شما دانشجویان بسیجى از همین بسیج خودتان شروع مىشود: اتحاد سازمانى و تشکیلاتى. نگذارید شما را تکهتکه و پارهپاره کنند.
" بسیج یعنى آن عنصر دلسوزى که کشور را متعلق به خود و آینده را وابستهى به تلاش خود مىداند؛ نگران است،چون صاحبخانه است. اگر در خانه یک شیشه بشکند، ممکن است مهمانها و تماشاکنها خیلى اهمیتى ندهند، اما براى صاحبخانه فرق نمىکند که شیشهى کدام اتاق بوده و نگران مىشود؛ صاحبخانه است دیگر. این نگرانى را من در شما مجموعهى جوان بسیجى، قدر مىدانم." دیگه حرفی ندارم.............................................. در ضمن آقای شیخی حلال کن که وبلاگت شد پاتوق ما!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
ماشاالله خیلی کامنتتون زیاد و من نتونستم همه شو بخونم...من یه پیشنهاد دادم...یه پیشنهاد ساده......شما فکر میکنین من خیلی خوشم میاد به پوشش آدما گیر بدم چی میشه که یه بسیجی کت شلوار بپوشه یا تسبیح به دست بگیره چی میشه اگه خواست تو دانشگاه راه بره با چپیه باشه...هیچی .....هیچی نمیشه.... با کت شلوار باش یا با یه لباس ساده خوب من سادگی رو ترجیح میدم....ولی یکی مثل شما یه جور دیگه فکر میکنه....نمیخوام حرفم بچسبه به شهدا و ..... ولی خداییش ساده بودن برای یه بچه بسیجی که مخصوصا الان تو یه مقامیه فوق العاده نشون دهنده تواضعه....من این فکر رو دارم چون فکر میکنم حضرت علی هم این جوری بود...چون همه ی ائمه این جوری بودن...و از حرفم هم برنمیگردم...نظر شما هم در جای خودش محترمه....مهم یه چیز دیگه است که متاسفانه من اگه تا صبح هم حرف بزنم شکا فکر میکنین مسئله یه کت شلواره......
سلام بر بزرگوارانی که این همه بحث رو کش می دهند! بابا شماها اصلا حاج آقا شیخی رو می شناسین؟!!! تا جایی که یادم میاد ایشون خیلی وقت قبل از مسئولیتشون کت و شلوار می پوشیدند..شاید از اوایل مهرماه! حالا چی شده این مسئله عجیب شده و تو چشم اومده نمی دونم! من زیاد ایشون رو نمی بینم ولی هربار که باهاشون برخورد می کنم متوجه می شم تغییری نکرده اخلاق و منششون! که همین مهمه ، مهمه که کسی که مسئول می شه مغرور و دچار خودبینی و این حرفا نشه که الحمدلله ایشون تا حالا نشدن و امیدوارم از این به بعد هم نشن... تسبیح هم از همون زمانی که باهاشون آشنا شدم همیشه دستشون می دیدم که هرچند خودم به شخصه از این مورد دل خوشی ندارم ، ولی می دونم واسه ریا نیست! چون حالا دیگه کاملا شناختمشون. اگر هم یکی مثل جناب صادقی چفیه می اندازن ، چه اشکالی داره؟ ایشون اخلاص باطن رو دارن خب اشکالش چیه بیرونشون هم اینو نشون بده؟
سلام از اینکه جناب فرهادیان انقدر به حقیر لطف دارند و انتقاد پذیرند ممنونم متاسفانه باید بگم حقیقت تلخه اخوی کاشکی اندازه یه خردل از ادعاهایی که کار برای رضای خدا می کنیم رو تو عمل هم داشتیم این رو اول برا خودم گفتم و بعد برای رفقایی مثل شما البته اگر حقیر رو جزء... محسوب نکنید هنوز رفقاتی بین مون مونده باشه التماس دعا یا حق
ارسال نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.